مسیحیت از همان بدو پیدایش تا به امروز ( بیش از دوهزار سال ) موفق نشد خود را از فرهنگ یونان جدا کند، سیاست و هنر کفار یونانی برشانههای مسیحیان سنگینی میکرد. بخصوص اروپاییها نتوانستند خود را از زیر این بار آزاد کنند. اولین انجیل و دیگر نوشتههای دوران اولیه مسیحیت به زبان یونانی نوشته شده بودند ( نقل شده است که نیچه پس حواندن انجیل به زبان یونانی و مشاهده اشتباه هات زیاد زبانی در این متن گفته است: » از قرار معلوم خدا به زبان یونانی تسلط کافی نداشته است » ). بخصوص فلسفه ( نخست پلاتون و بعد ارسطو ) و هنر یونان ( منظومه هومر ، تراژدی و مجسمه سازی ) ذهنیت مسیحیان اروپایی را تحت تاثیر خود قرار داده است.
مسیحیان، برخلاف یهودیان و مسلمانان، یک رابطه آزاد و بدون اجبار با پیکر و اندام برهنه دارند. نقاشیهای نقاشان دوران رنسانس که اندام برهنه مدلهای خود را به نمایش گذاشتهاند بخوبی این سنت یونانی را نشان میدهند. کلیسا نتوانست، یا نخواست نقاشان را از نقاشی پیکرهای برهنه منع کند. یونانیان ۲۴۰۰ سال پیش با واژه دموکراسی آشنا بودند. در قرن ۵ قبل از میلاد دو پدیده ( منحصر به فرد ) پا به عرصه تاریخ گذاشتند: شکل گرفتن یک فرم جدیدی از دولت ( دولت دموکراسی ) و نمایان شدن یک نوع جدیدی از ادبیات ( تراژدی – کمدی ). این دو پدیده تا به امروز ذهن ما را بخود مشغول کردهاند. هرکدام از این دو، فرم دموکراسی دولت و تراژدی، به تنهایی برای خود منحصر به فرد نبودند، بلکه پدیدار شدن همزمان و رابطه این دو با یک دیگر یک رویداد استثنایی در تاریخ بشر است. تراژدی، برخلاف منظومه ( داستانهای حماسی )، گذشته را بازتاب نمیکرد، بلکه این نوع جدید ادبیات مسائل روز دموکراسی آتن را به صحنه آورد. با اینکه حامعه آتنی قرن ۵ قبل از میلاد سکولار و مدنی ( جامعه مدنی ) بود، اما ساختار این جامعه اختلاف زیادی داشت با دولتهای دموکراسی امروزه در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی ( دموکراسی آتنی تفکیک بین قوهها را نمیشناخت – اعضای قوه مجریه از حق رای در دادگاهها برخوردار بودند ). ترکیب و مضمون تراژدیهای که امرور به نمایش گذاشته میشوند تشابه زیادی داردند با نوع آتنی آن. کمدی نویس قرن 5 یونان ، آریستوفان، در جشن های که مناسبت خدای دیونیسوس هر ساله در آتن برگزار می شد سیاستمداران و روشنفکران ( سقراط ، ائوریپیدس ) را در تئاترهای خود به نوعی مضحک نشان میداد. مدل کمدیهای ( کاباره ) که امروز طنزآمیز مسائل سیاسی روز را نشان میدهند نمایشنامههای قرن ۵ یونان هستند. در گشایش یکی از نهادهای پارلمان اروپا در بروکسل ( سال ۲۰۰۰ ) رئیس مجلس جلسه را با یک نقل قول از سیاستمدار و فرمانده ارتش قرن ۵ یونانی، از پریکلس ( Pericles )، افتتاح کرد. این سیاستمدار یونانی بر مزار کشته شدگان سربازان یونانی در جنگ با اشپارتا گفته بود که ” اسم قانون اساسی که ما داریم دموکراتی است ، چرا که دولت ما را اکثريت و نه اقليت تعيين می کند “. مسیحیان اروپایی آزادیهای فردی در اولین حکومت دموکراسی در دنیا ( دموکراسی آتن در قرن ۵ قبل از میلاد ) را فراموش نکرده بودند. نه فقط آزادیهای فردی، بلکه پیروی شهروندان از قانون نیز یک رسم یونانی بود. خشایارشا در حمله به یونان با این دو پدیده ( آزادی فردی و پیروی از قانون ) روبرو شد. برای خشایارشا قابل قبول نبود که چگونه سربازان یونانی که از نظر تعداد کمتر از سپاهیان ایران بودند و بدون آنکه کسی ( حاکم یا رهبری ) آنها را مجبور کند آماده بودند علیه ایرانیان بجنگند. پادشاه فراری اشپارتا ( Damaratos ) که به دربار خشایارشا پناه برده بود به شاه ایران میگوید که » اشپارتاییها از یک قانونی پیروی میکنند که به آنها اجازه نمیدهد، هر چقدر هم که تعداد سربازان دشمن زیاد باشد، میدان نبرد را ترک کنند ». پادشاه فراری اشپارتا ادامه میدهد که سریازان اشپارتایی از قانون میترسند و نه مانند سربازان ایرانی که از شاه وحشت دارند. هرودت خبر میدهد که خشایارشا بعد از شنیدن این گفته پادشاه فراری اشپارتا که قبل از جنگ ایران با یونان بیان شده بود فقط با یک لبخند پاسخ داده است. آزادی مذاهب که ما امرروز در اروپا شاهد آن هستیم نیز یک میراث یونانی است: پولس ( Paulus ) توانست آزادانه در یونان (۲۰۰۰ سال پیش ) برای مسیحیت تبلیغ کند و در صورتیکه این کار برای یک یونانی در اروشلیم امکان نداشت. شاید قضاتی که قانون آزاد بودن همجنسگرایی را در قرن گذشته تصویب کردند از گفتمان پلاتون در » سیمپوزیم ( symposium ) » اطلاع داشتند ( در این گفتمان پلاتون همجنسگرایی مورد بحث قرار میگیرد ). تک همسری نیر یک رسم یونانی است که از زمان هومر ( Homer ) – قرن ۸ قبل از میلاد – این نوع ازدواج در یونان مرسوم بوده است. هومر در منظومه ادیسه از چگونی زندگی Laertes ، پدر اودیسئوس، خبر میدهد. به نقل از این شاعر یونانی، پدر اودیسئوس برای کمک به کار خانه همسرش یک خدمتکار جوان ( زن ) استخدام کرده بود. Laertes ارزش و اهمیت زیادی برای خدمتکار خانه قائل بود. احترام Laertes به خدمتکار همانند احترام او به همسرش بود. اما هیچوقت Laertes سعی نکرد یک رابطه جنسی با خدمتکار خانواده برقرار کند. در صورتیکه تورات در بخش اول (سفر پیدایش) از چند همسری یعقوب، پیغمبر یهودیان، خبر میدهد. یعقوب، برحلاف پدر اودیسئوس، با دو زن ازدواج کرده بود ( خواهران راحیل و لبه ). یعقوب نه فقط از دو همسرش فرزند داشت، بلکه دو خدمتکار خانواده نیز از یعقوب صاحب فرزند شدند. این دو کتاب، منظومه ادیسه و تورات تقریبا همزمان ( قرن ۸ فبل از میلاد ) نوشته و یا بیان شدهاند. مسیحیان، برخلاف یهودیان و مسلمانان، تک همسری را انتخاب کردند. در تراژدیهای ائوریپیدس ( Euripides ) – تئاتر نویس یونانی قرن ۵ قبل از میلاد – نیر میتوان تفاوت بین فرهنگهای غرب و شرق را مشاهده کرد. ائوریپیدس در تراژدی مدئا (Medea ) یک بحران زناشویی را به نمایش میگذارد. Jason، شوهر مدئا، تصمیم میگیرد از همسر خود، از، مدئا ، جدا شود و با یک زن جوانتر که دختر پادشاه هم است ازدواج کند. به نقل از ائوریپیدس مدئا قبل از ازدواج یکبار زندگی Jason را از مرگ نجات داده بود و با وجود مخالفت خانواده خود با Jason ازدواج میکند. پس از ازدواج مدئا از خانواده طرد میشود. حال میبایست مدئا، با وحود اینکه فداکاری زیادی برای شوهرش کرده بود، منرل و فرزندان خود را ترک کند. مسائل اخلاقی در این ترادژی که با بیرون کردن مدئا از خانه برای تماشاگران مطرح میشوند فقط در جامعه ای که در آن سنت تک همسری رایج هستند پیش میآیند. اینگونه مسائل اخلاقی را شرق، بعلت عادی بودن تعدد زوجات، نمیشناسد. در جامعه شرقی شوهر میتواند، بدون ترک زن اول و بدون اینکه با یک مسئله اخلاقی روبرو شود، زن دوم را نیز به خانه بیآورد. نخست همدلی ائوریپیدس در این تراژدی با مدئا است، اما پس از آنکه مدئا تصمیم میگیرد، برای انتقام از شوهرش، فرزندان خود را به قتل برساند از محبوبیت قهرمان داستان کاسته میشود. در این نمایشنامه که برای اولین بار در سال ۴۳۱ ( قبل از میلاد ) به صحنه آمد مدئا به وابستگیهای یک طرفه زن به شوهر در زندگی زناشویی اعتراض دارد. مدئا در بخشی از این نمایشنامه ادعا میکند که زن در خانواده شرائط سخت تری را باید تحمل کند تا مرد و حتا امکان مرگ هنگام زایمان برای زن به مراتب بیشتر است تا امکان کشته همسر در حبهه جنگ. قهرمان زن ائوریپیدس، مدئا، در این تراژدی همچنین شکایت میکند که برای زنان ( در آتن ) آبرومندانه نیست از شوهران خود تقاضای طلاق کنند. بین سال ۴۳۱ ( قبل از میلاد ) که برای اولین بار تراژدی مدئا به نمایش گذاشته شد تا اواخر قرن ۱۹ که جنبشهای فمینیستی شکل گرفتند یک چنین اعتراضی مانند اعتراض قهرمان تراژدی ائوریپیدس (مدئا ) به وابستگی یک جانبه زن به مرد در زندگی زناشویی شنیده نشده بود. ائوریپیدس در تراژدی دیگری تمایلات جنسی زن را مطرح میکند. اسطوره های یونانی که موضوع بیشتر تراژدیها از آنها گرفته شده است به زنهای اشاره کرده است که برای برقراری رابطه با مرد ابتکار عمل را به دست گرفتند. یکی از این اسطوره ها سرگذشت هیپولوتس ( Hippolytos ) است که ائوریپیدس آن را با همین نام برای اولین بار در سال ۴۲۸ (قبل از میلاد) به نمایش گذاشت. این نمایشنامه برای آتنیها یک شوک بود. فایدرا ( Phaidra )، همسر پادشاه اسطوره ای تسئوس ( Theseus )، بر روی صحنه به ناپسری خود، به هیپولوتس، اظهار عشق میکند. هیپولوتس جواب رد به فایدرا میدهد. فایدرا، پس از شنیدن جواب رد، خود را میکشد. ائوریپیدس در این نمایشنامه همچنین نشان میدهد که هیپولوتس نه ققط در رابطه با فایدرا، بلکه اساسا از تماس جنسی خودداری میکند. ائوریپیدس در یک نوشته ناتمام یادآور میشود : ” افرادی که از خدای عشق دوری میکنند فاقد تعادل روحی هستند “. این نظریه ائوریپیدس برای خوانندگان امروزی که آثار فروید را میشناسند زیاد ناآشنا نیست. اهداف جنبشهای فمینیستی امروز، مبارزه علیه نابرابریها در زندگی زناشویی و درخواست مساوات جنسی بین زن و مرد، را ائوریپیدس در قرن ۵ قبل از میلاد در تراژدیهای خود مطرح کرده است.
یکی از اصول سیاست دولتهای اروپایی پذیرفتن استنباطها ( ارزشها – ایدئولوژیها ) و نظریات مختلف شهروندان است. بر طبق قانون اساسی این دولتها هیچ شهروندی نباید به خاطر اعتقاد داشتن به یک مذهب، یا قبول کردن یک مرام و مسلک مورد تبعیض قرار گیرد. نگرش ( سیستم ارزشی ) دولتهای غربی به ارزشها و اعتقادات شهروندان نسبی است. در این جوامع هیچ ارزشی برتر از ارزش دیگر نیست و ارزشهای مختلف در کنار یک دیگر همزیستی میکنند. دولتهای غربی در مقابل ارزشها موجود در جامعه بیطرف هستند. کشف و پذیرفتن ارزشهای مورد قبول انسانها و آنهم به طور نسبی ( نسبی گرایی ) یک دستاورد یونانی است. پلاتون برای اولین بار (؟) در گفتمانهای خود ( پروتاگوراس، گرگیاس ) به نسبی گریان که فیلسوف آنها را سوفسطاییان یا سفسطه گریان ( Sophisma ) مینامد اشاره میکند. پلاتون نظر انتقاد آمیز به سوفسطاییان داشت و معتقد بود که پیروان این نگرش ( این مکتب ) فیلسوف نیستند. برخلاف پلاتون و ارسطو سوفسطاییان در پی دست یافتن به ارزشهای مطلق نبودند. برای کارل پوپر سوفسطاییان روشنگران زمان خود بودند و پلاتون یک تمامیت خواه. پروتاگوراس پایه گذار روش مخالف و موافق بودن شهروندان با یک نظریه در گفتمانها است که ما امروز در بیشتر مناقشهها و بحثها در رسانههای گروهی شاهد آن هستیم (برنامه های Pro و Contra در تلویزیون ). نسبی گرایی پروتاگوراس در همین روش مخالف و موافق به خوبی مشاهده میشود که حتی در باره خدا نیز صدق میکند: پروتاگوراس به بودن، یا نبودن خدا شک داشت. همین برداشت از بودن یا نبودن خدا باعث شد که پروتاکوراس اعلام کند که » معیار تمام قضیهها، یا جیزها انسان است «. به این ترتیب، به نظر پروتاگوراس، شهروندان خود باید تصمیم بگیرند و نه خدایان که چه قوانینی در جامعه به اجراء درآیند.