به نقل از تاریخ نویسان طبری در سال ۸۳۹ در آمل به دنیا آمد و ۹۲۳ ( میلادی ) در بغداد درگذشت. از زندگی نامه طبری که کامل هم نیست نمیتوان اطلاعات زیادی از این تاریخ نویس ایرانی به دست آورد. اما با توجه به حجم زیاد نوشتههای طبری میبایست این تاریخ نویس خیلی زود در سنین جوانی شروع به نوشتن (شاید هر روز بیش از چهل صفحه) کرده باشد.
پرسش این است که آیا یک تاریخ نویس به تنهایی میتوانست هزاران صفحه در باره تاریخ بنویسد. بعید به نظر میرسد که طبری تنها این کار را کرده باشد. این امکان نیر وجود دارد که اصولا طبری نامی به عنوان یک تاریخ نویس وجود خارجی نداشته و یک تیمی، یا پروژهای به نام طبری ( برنامه طبری ) این تاریخها را نوشته است. اما مهم حجم صفحههای زیاد تاریخ طبری نیست، بلکه محتوی این مجموعه مشکوک به نظر می رسد، بدین معنا که آیا طبری واقعیت گذشته را بازگو کرده یا افسانهپرداز بود؟ در اینجا به چند خبر طبری توجه کنیم: طبری به دو علت که چرا اعراب محل نهاوند را برای جنگ با ایرانیان انتخاب کردند اشاره میکند. دلیل اول، پیشنهاد یک ایرانی به انتخاب این محل به عمر در تیسفون بود. دلیل دوم، نامه مردم فارس به پادشاه در مرو بود ( طبری نام پادشاه را ذکر نمیکند). اهالی فارس پس از تسلط اعراب بر این منطقه نامهای به پادشاه مینویسند و پادشاه در نامهای از تمام شهروندان امپراتوری میخواهد که خود را علیه اعراب بسیج کنند. پس از این نامه شهروندان بین خود محل نهاوند را برای مقابله با اعراب تعیین میکنند. قصد طبری از این خبر مهم نشان دادن محل نهاوند است که نیروی بزرگی از ایرانیان در آنجا برای جنگ جمع شده بودند. این خبر طبری مستند نیست، چرا که پس از شکست ارتش خسرو دوم از بیزانس در سال ۶۲۸ دولت ساسانی درهم شکسته بود و شاه دیگر قدرت و نفوذی نداشت که بتواند شهروندان ایران را علیه اعراب بسیج کند. اما آن تاریخ نویسی که بعد از 200 سال خبر از جزئیات یک حادثه تاریخی میدهد مورد اعتماد نیست. طبری در یک فهرست به نام کشته شدگان جنگ » یرموک »، جنگ بین بیزانس و اعراب در سال ۶۳۶ میلادی، اشاره میکند. با توجه به انتقال شفاهی اخبار از نسلی به نسل دیگر ( تاریخ شفاهی ) در دو قرن اول اسلام ( قرن ۷ و ۸ ) به خاطر سپردن اسامی بعید به نظر میرسد ( متن هر گفته یا گزارش شفاهی از یک حادثه تاریخی از نسلی به نسل دیگر تغییر میکند، بدین معنا که یا به متن اولیه خبر متن دیگری آگاهانه اضافه، حذف یا بخشی از آن متن فراموش میشود ). تا به حال هیچگونه مدرک تاریخی (به غیر از اخبار طبری و نویسندگان عرب ) که از جنگ بیزانس با اعراب خبر بدهد پیدا نشده است. بعد از قرار داد صلح بین هراکلیوس، پادشاه بیزانس، و سپهبد خسرو دوم پزویز، شهربراز، در اروشلیم، در سال ۶۳۰ لشگر بیزانس از سوریه عقب نشینی کرد و با ضعیف شدن، یا نابودی ارتش ساسانیان (۶۲۸) اعراب به عنوان تنها نیروی مسلح در این مناطق باقی مانده بودند، به زبان سادهتر: جنگی بین اعراب و بیزانس در کنار رودخانه « یرموک » نشده است. اعراب در این مناطق بودند و قدرت را در اختیار داشتند. طبری از دو نامه نام میبرد که « خالد بن ولید » ( در ادبیات اعراب معروف به » شمشیر خدا »)، پس از اولین برخورد نظامی در مرز عراق، به «مالک ایران» و مرزبانان ایرانی نوشته است. از نظر اسلامشناس آلمانی Albrecht Noth صحت ارسال چنین نامههای مورد سوال است (۱). همچنین طبری از نامههای عمر به فرمانده هان ارتش در قادسیه و نهاوند خبر میدهد. سعد بن وقاص، فرمانده اعراب در قادسیه، دو بار قاصدهای که طبری نام آنان را آورده است نزد رستم میفرستد. قاصدهای اول که ۹ نفر بودند به دستور خود وقاص فرستاده میشوند. بار دوم عمر در نامهای به فرمانده سپاه اعراب در قادسیه دستور میدهد که ۱۴ قاصد نزد رستم فرستاده شوند. اسم ۶ از قاصدهای وقاص در فهرستهای دیگری ( فهرست نفرات لشگر ) نیز درج شدهاند. به نقل از طبری ۷ نفر از ۱۴ قاصدی که به دستور عمر فرستاده شده بودند اصیل، خردمند و زیرک به نظر میرسیدند و ۷ قاصد دیگر خوش اندام بودند ( وقاص عربهای با خرد و خوش اندام را نزد رستم فرستاد!!! ). از جنگ نهاوند و قادسیه نیر طبری و واقدی خبر میدهند که این دو نویسنده حقیقت تاریخی را بازگو نمیکنند: جنگ نهاوند و قادسیه فقط در فانتزی طبری ( فانتزی عباسیان ) اتفاق افتاده اند. طبری اشاره میکند که هراکلیوس، پادشاه بیزانس، به فرماندههای ارتش خود در سوریه نامه نوشته است. طبری از نامه نگاری بین رستم و پادشاه پوراندخت خبر میدهد. تا به امروز هیچ کدام از این نامههای که طبری به آنها اشاره کرده است یافت نشدند.
تاریخ طبری و همچنین اخبار محمد بن عمر واقدی ( وفات ۸۲۲ ) در کتاب » المغازی » از حنگهای اعراب بیشتر ویژگیهای منظومههای حماسی را دارند تا کتابهای تاریخ. خبر واقدی از فتح سوریه و مصر به فرماندهی « خالد بن ولید » داستان جنگ تروا را در خاطرهها زنده میکند. در این خبر “خالد بن ولید” آشیل عربها است و هراکلیوس، پادشاه بیزانس، بر تحت پریاموس ( پادشاه ترویا ) نشسته است. عربشناس آلمانی، Carl Brockelmann، بر این عقیده است که بیشتر کتابهای ” فتوح ” واقدی به این نویسنده تعلق ندارند و در زمان جنگهای صلیبی برای تقویت روحیه اعراب نوشته شدهاند (۲). همانطور که نمیتوان با مراجعه به منظومه هومر یا شاهنامه فردوسی گذشته یونان و ایران را بازسازی کرد همانطور هم نمیتوان در کتابهای طبری و نویسندگان عرب قرن ۸ و ۹ به واقعیتهای حوادث تاریخی اعراب در قرن ۷ دست یافت.
1- Albrecht Noth, Quellenkritische Studien zu Themen, Formen und Tendenzen frühislamischer Gechichtsüberlieferung, Teil I, Themen und Formen, 1973, Bonn, P. 131
2- Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Literatur,I, 1948, P. 136
طرح مسئله جالبی بود! اینکه تیمی به عنوان( طبری) این کار را انجام داده باشد… کنجکاو به تحقیق در این مورد شدم…
یک تاریخدان دلسوز و متعهد در رویای بهتر کردن گذشته نیست بلکه در پی این است که با آموختن از وقایع گذشته و تاریخ آینده بهتری ساخته شود.تجارب گذشته را چراغ راه آینده میداند .
با تشکر
سلام و درود بر چوبین عزیز بسیار متشکرم که به من سر زده بودید و ازاینکه در مورد مقاله تحلیل سکه های ساسانی دقت نظر داشتید من از شما خیلی متشکرم در خصوص موردی که تذکر داده بودید شما فرموده بودیدنخستين خليفهاي كه در اسلام سكه زد، عمربن خطاب در سال 18 هجري نبوده و درزمان عمر بن خطاب سکه ای ضرب نشده بله درسته در زما ن عمر سکه ای ضرب نشد بلکه ازسکه های ساسانی در مبادلات اعراب استفاده می شد و ما به این سکه ها سکه های عرب ساسانی میگیم
شما هم می تونید این مطلبی که من ازش ذکر کردم و به این قاطعیت ازش حرف زدم رو در کتاب های
1- مصاحب ،غلام حسین ، دایره المعارف فارسی ، تهران ، ج1.
2- بیانی، ملکزاده ،تاریخ سکه ،انتشارات دانشگاه تهران،1374.
3- سرافراز ، علی اکبر ، آورزمانی، فریدون ، سکه های ایران ، انتشارات وزارت امور خارجه ، تهران ، 1380.
4- شهبازی فراهانی ، داریوش ، تاریخ سکه ، انتشارات پلیکان، تهران ،1380.
5- خیر اندیش ، عبدالرسول و جمع مولفان ، تاریخ شناسی ، شرکت چاپ و نشر کتب درسی ایران ، تهران ،1378.
6- ترابی طباطبایی، سید جمال ، سکه های ماشینی ایران ، انتشارات مهد آزادی، تبریز، 1381.
7- تاریخ سکه از قدیم ترین ازمنه تا دوره ساسانیان ؛ 2ج ، چاپ چهارم ، تهران : دانشگاه تهران 1370
8- مشیری ، محمد ، راهنمای گردآوری سکه انتشارات گوتنبرگ ، تهران ، 1351.
9- تورج دریایی ،ترجمه مهرداد قدرت دیزجی ، تاریخ و فرهنگ ساسانی انتشارت ققنوس تهران ، 13
ببینید متشکرم
پاینده ایران زمین
سلام و درود بر چوبین عزیز بسیار متشکرم که به من سر زده بودید و ازاینکه در مورد مقاله تحلیل سکه های ساسانی دقت نظر داشتید من از شما خیلی متشکرم در خصوص موردی که تذکر داده بودید شما فرموده بودیدنخستين خليفهاي كه در اسلام سكه زد، عمربن خطاب در سال 18 هجري نبوده و درزمان عمر بن خطاب سکه ای ضرب نشده بله درسته در زما ن عمر سکه ای ضرب نشد بلکه ازسکه های ساسانی در مبادلات اعراب استفاده می شد و ما به این سکه ها سکه های عرب ساسانی میگیمشما هم می تونید این مطلبی که من ازش ذکر کردم و به این قاطعیت ازش حرف زدم رو در کتاب های
+1
سلام،
– من الآن کتابی را در دست ترجمه دارم که نبرد یرموک را با ذکر جزئیات شرح داده (انتشارات Osprey ). به نظرم این نبرد رخ داده اما بین قبایل عرب مسیحی تابع کلیسای بیزانس و عرب مسیحی پیرو محمد بوده که با اصل داستان نبرد بر سر ماترک امپراتوری بیزانس نیز همخوانی دارد.
– نمیتوان چون تنها منبع ما نوشته های مورخین مسلمان است کل ماجرا را منکر شد ( هرچند بعد از ۲ قرن نوشته شده باشد). حتما ماجرا دچار تحریف و گزافه گوئی شده ولی به یاد داشته باشیم که شلیمان نیز از روی ایلیاد و در حالی که همه منکر وجه تاریخی آن بودند به کشف تروا موافق شد و نیز سلسله چو در چین باستان تا مدتها داستان های مورخین باستان قلمداد میشد تا این که وجود آن به اثبات رسید.
Pingback: تاریخ یا منظومه حماسی محمد بن جریر طبری | فلسفه