” رویداد نامه طبری خبر از جزئیات اشغال عراق و ایران و نابودی ساسانیان توسط اعراب مسلمان را می دهد. منبع خبری طبری سیف بن عمر و به طور ناچیز نیز ابن اسحاق است”
Among our sources, al-Tabari’s chronicle provides by far away the most detailed narrative of the Arab-Muslim annexation of Iraq and Iran, and the liquidation of the Sasanian state. Al-tabari’s account of these event is based mostoly on the authority of Sayf b. Umar and , to a lesser extent, Ibn Ishag
یولیوس ولهاوزن، خاور شناس قرن 19 و 20 آلمانی تاریخ نویسان مکتب بغداد را انتقاد می کرد. سرشناس ترین عضو این مکتب” سیف بن عمر” بود. این خاور شناس اشاره می کند که اخبار سیف بن عمر داستان های رمانتیک هستند.
Around the turn of twentieht century, Julius Wellhausen devise a classification schema grouping early Muslim historians into regional “ schools.“ He was highly critical of the members of the Iraqi school ( particularly Sayf b. Umar ) for their alleged sloppy chronologies, propensity to weave romantic tales, and for the telltale signs of tribal and partisan biases which their works exhibit
( Scott Savran: Arabs and Iranians in the Islamic Conquest Narrative, London and New York, 2018, P. 3-4 and 161-163 )
تاریخ طبری (۳۸ جلد به زبان انگلیسی) بسیار پرحجم است. همچنین این تاریخنویس در ۳۰ جلد قرآن را تفسیر کرده است (تفسیر قرآن). با اینکه گفته شده که طبری بیش از ۸۰ سال زندگی کرده است بعید و حتا غیرممکن به نظر میرسد که یک فرد به تنهایی بتواند هزاران صفحه در باره تاریخ و قرآن مطلب بنویسد. این مسئله زمانی بغرنج تر میشود که قبل از نوشتنِ تاریخ و تفسیر قرآن، طبری میبایست نخست مدارک را جمعآوری و مطالعه میکرد (جمع آوری مدارک نیز وقت میبرد و به زمان احتیاج دارد). به اعتقاد پژوهشگران، طبری تاریخ خود را به زبان عربی نوشته است، اما یک نسخه کوتاه و مختصر از تاریخ طبری (تاریخ بلعمی ؟) نیز به زبان فارسی در دست است. به نظر محققان این نسخهی فارسیِ تاریخ طبری ار عربی ترجمه شده است. اما می تواند هم برعکس باشد؛ یعنی این که طبری، یا یک موسسه فرهنگی به نام طبری، اول این نسخه کوتاه را به زبان فارسی (در ایران؟) نوشتند و سپس با اضافه کردن روایتهای دیگر، به عربی ترجمه کردند (نه فقط طبری، بلکه شش نویسنده حدیث ها : محمد بخاری از سمرقند که در نیشابور زندگی میکرد، سلم بن حجاج از نیشابور، ابو داود از سیستان، ترمذی از ترکمنستان، احمد بن شعیب نسائی از مرو و ابن ماجه از قزوین, همه یا ایرانی بودند یا ریشه ایرانی داشتند ). نکته مهم دیگر این است که در هیچ کتابخانه یا آرشیوی نوشته یا کتابی که به دستخط طبری باشد پیدا نشده است. قدیمیترین نسخهی تاریخ طبری از قرن ۱۲یا ۱۳ میلادی است. فرد یا افرادی، حداقل دو قرن پس از وفات طبری، تاریخ طبری را از روی نسخه اولی (اصلی؟) رونویسی کردهاند. دلیل اینکه تاریخ طبری در قرنهای بعد رونویسی شده این است که زبان عربیِ این رونویسی زبان عربیِ قرن ۹ یا ۱۰ میلادی ( زمان زندگی طبری) نیست، بلکه زبان مدرن عربی است. مهمترین ویژگی تاریخ طبری شفاهی بودن آن است. این مجموعه عظیم داستانی (تاریخ طبری) نخست ۱۰ نسل (۲۰۰ سال) دهان به دهان نقل شده بود تا اینکه در آخر طبری نامی آنرا با تمام جزئیات بر روی کاغذ آورد! صحت و درستی تاریخهای شفاهی به ویژه زمانی مورد شک و تردید است که روایتها پس از یک دروه طولانیِ دهان به دهان گشتن فقط به یک منبع تاریخی ختم شود، مانند تاریخ طبری، و در این جا امکان کنترل با دیگر منابع یا مدارک تاریخی (مانند سکهها، سنگ نبشتهها و اسناد کتبی) وجود ندارد. همچنین درستی چنین تاریخهای شفاهی آنگاه بیشتر مورد شک و تردید قرار میگیرند که از جزئیات خبر میدهند (پس از گذشت ۲۰۰ سال به خاطر آوردن تمام جزئیات یک واقعه تاریخی که طبری به آنها اشاره کرده است غیر ممکن است ). اطلاعات تاریخی ما از قرن ۷ میلادی، از سقوط ساسانیان و حمله اعراب به ایران، از تاریخ طبری برگرفته شده است. اما تاریخ طبری مانند شاهنامه فردوسی بیشتر اسطوره است تا تاریخ و هر دو نیز شباهتهایی با یک دیگر دارند: اولی اسطورهای میانرودان – غرب ایران) را تعریف میکند و دومی افسانههایی که در خراسان (شرق ایران) شایع بودند را. شاهنامه و تاریخ طبری، هر دو، در قرن ۱۰ تنظیم شدند و بازگو کننده مرحله جدیدی از ادبیات اسطورهای ایران هستند.
جالب