Apollo Belveder
تنديس آپولو, خدای زيبایی يونانيان باستان، که امروز در واتيکان در ويلای Belvedere نگهداری می شود کپی است که در اواخر قرن ۱۵ در بندر d’Anzio در ابتاليا پیدا شد و به دستور پاپ به واتيکان انتقال دادند. اصل آن در قرن ۴ قبل ار ميلاد در يونان توسط مجسمه ساز Leochares پيکر تراشی شده و از بين رفته است. نسخه اصلی تنديس کاملا عريان و فاقد شال بر روی شانه و دور گردن بوده.
تشخيص زيبايی يک انسان ( مرد و يا زن ) مسئله زياد بغرنجی نيست و هر فردی می تواند تعيين کند که آیا یک فرد زیبا هست و یا نیست، اما تشخيص پديده زيبايی زمانی مشکل می شود که منظور نه زيبايی يک انسان بلکه يک اثر هنری باشد. همان شخصی که تحت تاثير زيبايی يک انسان قرار گرفته است می تواند بی تفاوت از کنار يک مجسمه زيبا بگذرد. تشخيص زيبایی يک انسان يک امر حسی ، جنسی ( اروتيک) است؛ در صورتيکه درک زيبايی يک اثر هنری نيز نخست احساسی است اما اين احساس می بايست در قدم بعدی تفکر ( intellect ) شود. در نهايت اين فکر و نه احساس است که اثر هنری را می شناسد. درک يک مجسمه، يا يک نقاشی هم چنين در رابطه با تعليم و تربيت و بيوگرافی فرهنگی شخص نظاره کننده نيز هست، به اين معنی که هر فردی هم نمی تواند متوجه زيبايی پديده های هنری شود و تحت تاثير آن ها قرار گيرد. اگر تشخيص زيبايی يک انسان اسان است و امکان اینکه شخص ناظر در هنگام تماشا به انسان زيبا تهیيج نيز بشود هست ، درک زيبای يک اثر هنری احتياج به زمان ، تعمق و آرامش دارد.
در يک گفتمان مابين سقراط و نقاش Parrhaios فيلسوف به اين نکته اشاره می کند ” که چون يک زيبائی کامل در يک انسان يافت نمی شود می بايست نقاشان از هر انسان قسمت زيبا را انتخاب کنند و بعد اين قسمت های زيبا از انسان های مختلف را در يک اثر هنری ادغام نمايند.”
در تئاتر های يونان باستان جوانان عريان می رقصيدند و اين بهترين امکان برای هنرمندان بود که بخش های زيبا از هر جوان را در اثر خود نشان دهند و به اين ترتيب يک زيبائی کامل و ايده آل خلق نمايند. اين هنرمند است که تصور ( ايده ) از زيبایی را در ذهن خود پرورش مي دهد و يک پديده ايده آل هنری را خلق می کند که طبيعت ( سبک Naturalismus ) نمی تواند آنرا ارائه دهد. هنرمند يونانی دروه باستان ايده را به ايده آل تبديل نمود و از این طریق طبيعت را تصحيح و زيبا تر کرد. پيکرتراشان يونان طبيعت را کپی نکردند، بلکه با درک و ذهنيت خود از زيبايی مجسمه های خدايان را کنده کاری نمودند و به اين نحو ماده اوليه مجسمه، سنگ بی جان و سخت مرمر، را تبديل کردند به يک ارگانيسم ( زنده ) ظريف و با روح : به خدای آپولو . پيکر تراش بدن قوی يک ورزشکار را که شبیه قهرمانان المپيک يونان باستان و يا ديگر مجسمه های يونانی باشد خلق نکرده است ، مجسمه ساز شانه چپ اثر خود را کمی به سمت پائين و راست را به بالا کنده کاری کرده است که نشان می دهد که آپولو در حال قدم زدن است، اما اين حرکت بس آرام و سبک است که حتی جای پا بر روی شن باقی نمی گذارد. پيکر آپولو آسيب پذير به نظر می رسد و از ظرافتی زنانه نيز برخوردار است که گوئی مجسمه ادغامی است از زيبایی های زنانه و مردانه.
هنر شناس آلمانی قرن ۱۸ Winckelmann ادعا می کند که آپولو زيبا ترين خدای يونان باستان است .