در هیچ یک از کشور های اسلامی (52 کشور ) دموکراسی و جمهوریت به معنی غربی آن تا به امروز به عنوان یک سیستم سیاسی شکل نگرفته است. الگوی دموکراسی و جمهوری در کشور های غربی از یونان و روم باستان برداشت شده است و کشور های اروپایی خود را وارث فرهنگ این دو کشور باستانی می دانند. کشور های اسلامی این گذشته فرهنگی یونان و روم باستان را ندارند و دموکراسی و جمهوری را نمی شناسند. برای کشور های اسلامی تاریخ با هجرت محمد از مکه به مدنیه ( در قرن هفت ) شروع شد.
حالا نگاه کنیم به تاریخ دموکراسی و حمهوری در یونان و روم باستان
موکراسی برای اولين بار (؟ ) در آتن , در قرن پنج قبل از میلاد , به عنوان یک ايده و یک سيستم سیاسی شکل گرفت
پریکلس ( 490 – 429)، سياستمدار آتنی، پایه گذار اولین سیستم دموکراسی در جهان است
پریکلس فرمانده جنگ آتن با اشپارتا بود. اشپارتانان قصد نابودی دموکراسی در آتن را داشتند. پریکلس بر مزار سربازان آتنی که در این جنگ کشته شده بودند گفتار معروفی در باره آزادی ايراد کرد که به ” گفتار بر مزار “ در تاریخ ثبت شد
توکودیدس، تاريخ نويس يونانی، از اين گفتار پریکلس خبر می دهد.
پریکلس گفتار خود را چنين آغاز می کند:
اسم قانون اساسی که ما داریم دموکراتی است ، چرا که دولت ما را اکثريت و نه اقليت تعيين می” کند. مبداء قانون اساسی که ما داريم قوانين بيگانه نيستند و بيشتر ما برای ديگران نمونه هستيم تا ديگران برای ما. قانون اساسی ما نشان دهنده خواسته اکثريت است و به همين علت نيز اين قانون قدرت اکثريت را نمايان می کند. حق تمام شهروندان در مقابل قانون يکسان است و مقام های بلند پايه در اين دولت به يک گروه خاص تعلق ندارند بلکه در اختیار افرادی است که استعداد ها و نبوغ خود را ثابت کرده باشند. همچنين فقر و تنگدستی نیز نبايد سدی باشند برای رسيدن به مقام های دولتی. و درست به علت همين دست آورده های دولت آتن است که اين سربازان جان خود را از دست داده اند : برای دفاع از آزادی و دموکراسی “
در حقیقت سربازان آتنی اولين کشته شدگان تاريخ برای دفاع از دموکراسی بشمار می آيند.
اما اگر سیستم دموکراسی در آتن شکل گرفت ایده جمهوری از روم باستان است. سیسرون ، فیلسوف رومی قرن یک قبل از میلاد، مفهوم آزادی های سیاسی در کتاب “سیاست” ارسطو را به “امور عمومی” ( res publica) ترجمه کرد
اما برای شکل گرفتن دموکراسی در غرب فقط دموکراسی آتن و جمهوری روم باستان نقشی بازی نکردند، بلکه مسیح (مسیحیت) که دین را از دولت جدا کرد، دوران رنسانس که دوباره به تاریخ باستان یونان و روم بازگشت و در آخر دوران روشنگری در قرن هجده و نوزده راه را برای دموکراسی امروز غربی هموار کردند.
کشور های اسلامی هیچکدام از این اتفاقات (یونان و روم باستان، رنسانس و روشنگری ) را تجربه نکردند