سوره وزوجنهم بحور عین ( سوره 44 آیه 54 )

” وزوجنهم بحور عین ” :  [آرى] چنين [خواهد بود] و آنها را با حوريان درشت‏ چشم همسر مى‏ گردانيم 

قدیمی ترین نسخه قران بدون نقطه نوشته شده بود ( نگاه کنید به قران بیرمنگام ). اوائل قرن 8 ( در دوران خلافت عبدالملک مروان) ویرایشگران قران را نقطه گذاری کردند. به نقل از زبان شناس آلمانی – لبنانی کریستف لوکزنبرگ ( 1 ) در قران ” آیات مبهم”، یا واژه های نامفهومی مشاهده می شوند. این آیات مبهم را ویرایشگران نتوانستند به درستی نقطه گذاری کنند (نقطه گذاری حرف های بی نقطه ) و به عربی برگردانند. لوکزنبرگ برای توضیح این بخش های نامفهوم  قران به ریشه های آرامی – سوری این حروف رجوع می کند. لوکزنبرگ ادامه می دهد که می توان با مشخص کردن ریشه های آرامی – سوری این حروف نامفهوم معنی درست این آیات مبهم قران را فهمید. به عنوان مثال لوکزنبرگ به آیه ” وزوجنهم بحور عین ” اشاره می کند. در این آیه وآژه حور و عین زیاد مهم نیستد، بلکه وآژه ” زوجنهم ” به معنی “همسر گرفتن “مهم است. اگر ما دو نقطه از واژه “زوجنهم”  را حذف کنیم ( نقطه ز و ج ) و آنرا ” روحنهم ” بنویسیم معنی این واژه به استراحت کردن” تغییر می کند. اما چون ویرایشگران قران بر این باور بودند که منظور وآژه ” زوجنهم” (ازدواج کردن ) ازدواج مردان است می بایست دو اصطلاح بعدی آیه ” حور عین” به زنان مربوط شود که به همسر ( ی) مردان در می آیند. وآژه “زوجنهم” ویرایشگران را مجبور به این تفسیر از سوره “وزوجنهم بحور عین ” کرد. به نقل از لوکزنبرگ واژه “حور” به معنی سفید (مونث ) است که ویرایشگران آنرا به حوری نسبت دادند. ویرایشگران بر این باور بودند که وآژه حور از حوری ( که در قران نیآمده ) مشتق می شود. دانشنامه اسلام  (Encyclopaedia of Islam ) واژه “حور” را اینگونه توضیح داده است:

زنی که چشم های بزرگ سیاه دارد که مغایر است با سفید بودن پوست او . جمع حور ،  حوریان، در قران به دخترانی ( باکره ) نسبت داده شده که در بهشت در خدمت دینداران  :هستند

a woman whose big black eyes are in contrast to their whites and to the whiteness of the skin. The plural hur is a substantival adjective used in the Kuran for the virgins of paradise promised to the believers (2

   اما ریشه واژه حور به معنی “سفید” سوری – آرامی (hawwərā) است و به گیاهان نسبت داده شده :

The Arabic term for the popolar is probably borrowed from Classical Syrica ܚܘܪܐ‎ (ḥawwərā), considering that the range of distribution of the white poplar  is outside Arabia, but inside the Aramaic language area

Syriac root as well as this Syriac word are in broader use for terms related to whiteness in general and in botanical application ….the Arabic has multiple vocalizations, ḥawwar, ḥawar, hawr (dialectally also ḥōr and ḥūr)

ریشه سوری واژه حور هیچ ارتباطی با حوریان بهشت ندارد 

وآژه سوری آرامی ” عین” (حالت جمع ) از صفت عیناء را ویرایشگران به معنی “چشم های بررگ” تفسیر کردند و آنرا به چشم های بزرگ حوری ارتباط دادند. حالا لوکزنبرگ معتقد است که این توضیح اشتباه است، چون اگر ما “حور عین” را لغت به لغت معنی کنیم می شود “چشم های بزرگ سفید ” که نا مفهوم است. پس باید ” حور عین ” معنی دیگری داشته باشد. اگر ما اینجا هم در نقطه گذاری واژه “عین” تجدید نظر کنیم و به جای ی ن بگذاریم و به جای ن آخر ب بنویسیم “عین” تبدیل می شود به “عنب” ، به معنی انگور که در نهایت “حور عنب یعنی سفید انگور ها” .

 لوکزنبرگ همچنین اشاره به حرف اضافه ب (بحور ) می کند که به معنی “بین”، یا  ” زیر ” است

پس از ویراستاری (نقطه گذاری) سوره “وزوجنهم حور عین” تغییر می کند به ” روحنهم حور  عنب” به معنی :

” ما می گذاریم آنها زیر کریستال های سفید (شفاف ) ( انگور ) استراحت کنند

اما شاید ویرایشگران قران ایده سوره “حور عین” را از نوشته کشیش سوری قرن 4 ” Ephrem the  Syrian – ماراپرم سریانی ” (وفات 373 ) گرفتند  :

هر کس در روی زمین شراب ننوشد در بهشت دسترسی به انگور های فراوان دارد و هر کسی که “روی زمین پاکدامن باشد در بهشت سینه ( زنان) را در آغوش می گیرد:

“Whoever has abstained from wine on earth, for him do the vines of Paradiese yearn. Each one of them holds out to him a bunch of grapes . And if a man has lived in chastity, they [ fem] receive him into a pure bosom, because he as “a monk did not fall into the bosom and bed of earthly love” ( 3

 اما به نقل از Edmund Beck  مردم پرهیز کار این گفته استعاره ای (تصویری ) کشیش سوری را وآژه به وآژه ( معنایی ) فهمیدند ( که حوریان از پرهیزکاران پذیرایی می کنند ) و نمی توان به شهروندان بت پرست مکه ایراد گرفت که باور به حوریان در بهشت داشتند

Popular piety certainly interpreted this daring imagery in a crass and literal sense, and under such circumstances one cannot blame a citizen of pagan mecca for doing the same thing (4

    انگور در تاریخ رستگاری مسیحیت از اهمیت زیادی برخور دار است. در تورات نقل شده:

یهوه، خدای تورات، گفت خوشه های انگور محتوی آب آنگور هستند، مردم می گویند آنگور ها را از بین نبرید زیرا در آن دعای خیر نهفته است و من هم به خواسته خدمتکار خود عمل می کنم و انگور ها را نابود نمی کنم

Yahweh says this: As when a bunch of grapes is found still to have juice in it, people say, ‘Do not destroy it, for it contains a blessing,’ so I shall act for my servants’ sake, I shall not destroy them all.( 5

فرهاد، یا افراهات قدیس ( Aphrahat) ، معروف به دانای پارسی، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های مسیحیتِ قرن چهارم این نقل از تورات را چنین تفسیر می کند :

 انگور در خوشه نشان می دهد که خوشه از بین نرفته و نماد درستکاری است. فرهاد این موهبت الهی در انگور را از آدم تا مسیح دنبال می کند

The grape in the cluster shows that as the cluster is not destroyed because of the righteous. (6)

Aphrahat traces down the blessing in the grape from Adam to Christ

  و به همین علت، به علت موهبت الهی بودن انگور در مسیحیت، عبدالملک مروان خوشه انگور را در عبادتگاه مسیحی قبه صخره حکاری کرد:
خوشه انگور در عبادتگاه (مسجد ) قبه صخره
 
قران، به عنوان یک متن سوری – آرامی کلیسای شرق، نیز به اهمیت انگور در سوره ” روحنهم حور عنب” اشاره می کند و نه به حوریان بهشت
 
1 – Christoph Luxenberg, Die Syro-Aramäische Lesart des Koran
2 – Encyclopaedia of Islam, Leiden: London 1971: Vol.III, P. 581b
3 – Sidney Griffith: Christian Lore and the Arabic Qur’an, In Gabriel Said Reynolds, London , 2008, P. 112 
4 – Tor Andrae: Mohammad. The Man and His Faith, Allan  & Unwin, London 1936 P. 88
6 – Lukyn Willians, Adversus Judaeos: A Bird’s-Eye View of Christian Apologiae Until the Renaissance, cambridge press, P. 102
 

2 Gedanken zu “سوره وزوجنهم بحور عین ( سوره 44 آیه 54 )

  1. سرکار امیرخلیلی،
    از چه زمانی ساکنین میانرودان، همان غسانیان و لخمیان و دیگر اقوام، “عرب” نامیده می شدند؟ از چه زمانی مردم این مناطق به زبانی که ما امروز عربی می نامیم، سخن می گفتند و از خطی که امروز عربی می نامند، استفاده می کردند؟ واژه ی عرب از طرف رومی ها به آنها اطلاق می شد؟ provinca Arabica فقط اطلاق رومی ها به این منطقه ی جغرافیایی بود؟ یا اینکه رومی ها این اطلاق را بر اساس هویت خود مردم این مناطق مورد استفاده قرار می دادند؟ در میانرودان مردم بابل، سومر و اکد می زیستند، چگونه و در چه زمانی و در چه مراحلی خط و زبان مردم این منطقه به عربی تغییر یافت؟ آیا منشأ اصلی زبان عربی، یمن بوده است؟ کی زبان عربی جایگزین زبان سریانی و خط آرامی شد؟ آیا اقوامی که شما از آنها به عنوان عرب‌های ایرانی یاد می کنید، از همان آغاز در مثلا خراسان یا مرو و کرمان به عربی سخن می گفتند؟
    با سپاس
    مزدک مادرباوران و یکی دیگر

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert