یوحنا بن فنکی ( john bar Penkaye ) ، کشیش نستوری قرن 7 ، اشاره می کند که با به قدرت رسیدن معاویه صلحی برقرار شد که ما قبل از او نشنیده و ندیده بودیم:
henceforth, since Muawyah came to power, this peace has been current in the wor, the like of which neither we nor our fathers nor our fathers’ fathers have ever heard or seen (1
و کشیش بیزانسی قرن 7 ، سبئوس، نیز به صلح در زمان فرمانروایی معاویه اشاره می کند:
خیلی خون در ارتش اسماعیلی ریخته شد، افراد زیادی کشته شدند و آنها هم دیگر را کشتند. آنها نتوانستند شمشیر را کنار بگذارند ، زندانی نشوند و جنگ در زمین و دریا نکنند تا اینکه معاویه قدرتمند شد و توانست صلح برقرار کنند
Much blood flowed in the Ishmaelite army, through the massacre of great numbers, because the sad work of war compelled them to kill each other. And they had no respite from the sword, captivity, violent combat on land and sea, until Muawiyah became powerful and overcame them all. When he had submitted them to himself, he ruled over all the possessions of the children of Ishmael, and made peace with them all (2
به نقل از دو اسلام و باستان شناسان اسرائیلی Yehuda D. Nevo and Judith Koren معاویه، بر خلاف اخبار تاریخ نویسان ایرانی ( طبری ) و عرب، اولین خلیفه عرب بود که بر سرزمین های که به تصرف اعراب درآمده بودند فرمانروایی کرد. با به قدرت رسیدن معاویه شرایط برای شهروندان این مناطق عوض نشد. و شرایط قبل از معاویه، آنطور که تاریخ نویسان سنتی از خلفای راشدین خبر داده اند، نیز تغییر نکرده بود
The idea that Muawiyah was the first to rule over all the lands taken by the Arabs is of course at odds with the Traditional Account. But it accords well with other historical evidence, such as that of the coins. It also accords with the fact that the local population did not at first conceive of the takeover as a permanent political change, certainly not in the years before Muawiyah’s rule, the year the Traditional Account divides between the Rasidun caliphs (3
اوضاع سوریه و اروشلیم در سال 630 ( سال قرارداد صلح بین ساسانیان و بیزانس) را می شود چنین بازسازی کرد: بعد از عفب نشینی بیزانس و ایران از این مناطق اعراب قدرت را به دست گرفتند و در سال 640 معاویه توانست فرماندار سوریه شود
By ca. 640 C.E. he ( Muawiyah) had asmassed enough power to be acknowledged as governor of Syria (4
معاویه با ضرب سکه در سال 662 در داربگرد فارس با عنوان امیرالمومنین فرمانروایی خود بر ایران را نیز آگهی کرد
————————————————————————
1 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Crossroads to Islam, The Origins of the Arab Religion and the Arab State,New York 2003, P. 131
2 – Yehuda D. Nevo, P. 131-132