در باره علل انقلاب ۵۷ ايران کتاب های زيادی به تحرير در آمده اند و دلائل متعددی نيز که باعث سرنگونی حکومت پهلوی گرديد نيز ارائه شده است. جالب ترين نظريه ها را تئوريسين ها چپ بيان کردند که ريشه اين انقلاب را در تضاد مابين امپرياليست و طبقه کارگر و يا بقول خودشان: ديگر “طبقات تحت ستم” می دانند. فوکو و بيشتر پژوهش گران غرب اما نظريه های ديگری در باره اين انقلاب ابراز داشته اند. محققان غربی اهميت زيادی به مسائل سياسی و اقتصادی در دروان حکومت پهلوی نمی دهند و بيشر به جنبه های فرهنگی اين انقلاب می پردازند. فوکو در بحبوحه تظاهرات ضد شاهی در تهران اقامت داشت و در کتاب خود Iraniens خبر می دهد:
“در تمام مدت اقامت ام در تهران حتی يک بار نيز واژه انقلاب را نشنيدم. اما به پنج سوال من چهار بار جواب داده شد: حکومت اسلامی (Le gouvernement islamique ). اينجا انقلابی در جريان نبود که توسط يک گروه پيش آهنگ ( Avantgarde ) برنامه ريزی و يک تشکيلات قوی و مصمم آنرا به مرحله اجرا در آورده باشد. اينجا مذهب بود که بعنوان يک آکتور سياسی انقلاب را رهبری می کرد.” فوکو پس از چند روز اقامت در تهران به ريشه های قوی مذهب و مذهبی بودن مردم ايران پی می برد. نيرو های چپ که در دوران حکومت پهلوی اکثرا در ايران بسر می بردند جامعه خود را نمی شناختند و هنوز هم معتقدند که به آرمان های انقلاب خيانت شده است. فوکو به جنبه های سياسی مذهب در ايران نام سياست روحانی می دهد (spiritualite politique ).
hi.you have a web very very useful! i read your textes and enjoy.history is always intersting. you choic a good sujet.i link your web.goood luck