این هشام ، تاریح نویس قرن 9 ، که زندگینامه محمد را نوشت اشاره می کند : ” محمد بارها یک جوان مسیحی را ملاقات می کرد. این جوان مسیحی درس های را به محمد آموزش داد که بعد محمد ایندرس ها را بیان کرد” ( وحی ؟ ). همچنین در زندگینامه محمد نقل شده که محمد در سن دوازده سالگى همراه عموى خود، ابوطالب، با کاروانی برای تجارت رهسپار دمشق شد. در روستایی در نزدیکی دمشق ” راهبى به نام بحیرى که در صومعه ای زندگی می کرد و از علوم مسیحى آگاه بود، برای ابوطالب و محمد غذا تهیه کرد”.
ابوطالب از راهب سوال می کند به چه دلیل ما را به غذا دعوت کردی و بحیرا جواب می دهد: “چون ابرى روشن بر سر رسول اکرم (ص) سایه افکنده بود “. این زندگینامه ادامه می دهد که راهب “برخى خصوصیات را در آن حضرت به دقّت بررسى کرد و خطاب به ایشان گفت: ” اى پسر تو را به لات و عزّى سوگند می دهم که از هر چه سؤال میکنم به من پاسخ دهى، حضرت فرمود مرا به آنها سوگند مده که از هیچ چیز به اندازه آنها نفرت ندارم…. بحیرا سؤالاتى را مطرح کرد و حضرت پاسخ داد که مطابق دانسته هاى آن راهب بود. آن گاه به مهر نبوّت که در میان دو شانه پیامبر بود نگریست”. نه فقط این هشام، بلکه مسیحیان نیز داستان راهب بحیرا را به طور دیگری و اینگونه تعریف کرده اند: راهب بحیرا 40 بیت ( سرود) از ایمانش را برای محمد خواند که بعد محمد این بیت ها را به عنوان وحی بازگو کرد. طبق این خبر مسیحیان از راهب بحیرا وحی محمد در حقیقت سرود های مسیحی بودند و قران یک متن مسیحی است. مسیحیان با پخش داستان راهب بحیرا در دوران مامون این هدف را دنبال می کردند که مسلمان به آزار و تعقیب مسیحیان خاتمه دهند، مالیات زیاد از آنها مطالبه نکنند. چون اصل، یا مبدا اسلام مسیحی است، اما این داستان راهب بحیرا یک واقعیت تاریخی را نیز بازگو می کند و آن گذار مذهب نستوری ( مسیحیت شرقی ) اعراب و ایرانیان در ایران به اسلام در دوران عباسیان است. به مسحیت نستوری اعراب نیز تاریح نویس عرب، علی بن حسین مسعودی ( 896 – 956 میلادی) جایی اشاره کرد که مسیحیان سوری – آرامی ( ملکی ها ) ستون مسحیت هستند و مسیحیان شرق که شامل اباضیه، نستوری ( سریانی ) بودند از مسیحیت سوری – آرامی جدا شدند”. طبق این خبر مسعودی اباضیان مسیحی نستوری بودند. داستان راهب بحیرا این حقیقت تاریخی را بیان می کند که ریشه های اسلام را باید در مسیحیت نستوری ایرانیان و اعراب در ایران جستجو کرد و نه در عربستان.