یوحنای دمشقی ( John of Damascus ) عالم الهیات مسیحی ( 650 – 750 ) اهل سوریه بود. پدر یوحنای دمشقی سرپرستی بخش دارایی دستگاه اداری معاویه را به عهده داشت و خود او نیز مدت زمانی کوتاه در خدمت عبدالملک مروان بود. یوحنای دمشقی کتابی با نام “ آموزه های اشتباه “ ( De Haeresibus ) در سال های نزدیک به سال 730 نوشت. دمشقی در این کتاب صد مورد ارتداد را توضیح می دهد و در صدمین نوع ارتداد به ارتداد اسماعیلی ها ( اعراب قبل از اسلام به اسماعیلی ها نیز شهرت داشتند ) اشاره می کند. به عقیده یوحنای دمشقی نگرش اسماعیلی ها به دین مسیحیت اشتباه بود و یک نوع ارتداد به شمار می آمد. این خبر ارتداد در کتاب یوحنای دمشقی نشان می دهد که اسماعیلی ها پیرو نوعی از دین مسیحیت بودند، اما از نظر دمشقی نوع اشتباه آن. دمشقی پس از توضیح واژه ها اسماعیلی ها و سارازن ها ( شرقیون) به یک پیغمبر دروغین با نام محمد اشاره می کند و ادامه می دهد که اموزش های محمد بدعت گذاری ( ارتدادی ) است.
There is also the superstition of the Ishmaelites which to this day prevails and keeps people in error, being a forerunner of the Antichrist.. They are descended from Ishmael, who was born from abraham from Agar, and for this reason they are called Agarenes and Ishmaelites .They are also called Saracens, which is derived from …., or destitute of Sara, because of what Agar said to the angel: „Sara hath sent me away destitute.“ These used to be idolaters and worshiped the morning star and Aphrodite, whom in their own language they called Khabar, which means great. And so down to the time of Heraclius they were very great idolaters. From that time to the present a false prophet named Mohammed has appeared in their mids. This man, after having chanced upon the Old and New Testaments and likewise, it seems, having conversed with an Arian monk, devised his own heresy. Then, having insinuated himself into the good graces of the people by a show of seeming piety, he gave out that a certain book had been sent down to him from heaven (1
یوحنا دمشقی به چند سوره ( سوره های 2 ، 4 و 5) نیز اشاره می کند.
سوره 5 (116 ):
” و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود اى عيسى پسر مريم آيا تو به مردم گفتى من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد گفت منزهى تو مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم اگر آن را گفته بودم قطعا آن را مى دانستى آنچه در نفس من است تو مى دانى و آنچه در ذات توست من نمى دانم چرا كه تو خود داناى رازهاى نهانى “
when the Christ had ascended into heaven God asked him’ O Jesus, didst thou say: ” I am the Son of God and God”?’ And Jesus , he says, answered: ‘ Be merciful to me, Lord. Thou knowest that I did not say this and that I did not scorn be thy servant.
And God answered and said to Him: ‘ I know that thou didst not say this word ‘
اما دمشقی نه نامی از قران می برد و نه از اسلام. همچنین دمشقی به کتاب “ شتر خدا “ که به محمد نسبت داده می شود اشاره می کند ، اما این کتاب ( سوره ) شتر خدا در قران مشاهده نمی شود. به نظر می رسد که قران در زمان نوشتن نامه دمشقی در سال 730 هنوز تکمیل نشده بود
برای دمشقی محمد و آموزش های او اختلافات بین مرتدان مسیحی ( پیغمبر دروغین محمد ) و مسیحیان بود و نه یک دین جدید ( اسلام ) :
یوحنا دمشقی ادامه می دهد:
“ آنها (اعراب ) به ما تهمت می زنند که ما بت پرست هستیم، چون ما صلیب را ستایش می کنیم و آنها ( اعراب ) از صلیب متنفر هستند. ما به آنها جواب دادیم که شما یک سنگ ( Chabatha ) را می بوسید و در آغوش می گیرید.”
They furthermore accuse us of being idolaters, because we venerate the cross, which they abominate. And we answer them: How is it, that you rub yourselves against a stone in your Chabatha and kiss and embrace it (2
در انجیل به واژه گبهتا ( Gabbatha ) اشاره شده، که در زبان آرامی معنی سنگ، یا صخره را می دهد و بر روی این صخره مسیح محاکمه شد . حال اسلام شناس آلمانی Kurt Bangert ادعا می کند سنگی ( Chabatha) که یوحنا دمشقی به آن اشاره کرده گبهتا است ( 3
محاکمه مسیح در گبهتا
The Judgment on the Gabbatha
اسلام شناسان سنتی این سنگ را به قبله در مکه ترجمه کردند که در سوره 2، 144 مشاهده می شود:
“ ما [به هر سو] گردانيدن رويت در آسمان را نيك مى بينيم پس [باش تا] تو را به قبله اى كه بدان خشنود شوى برگردانيم پس روى خود را به سوى مسجدالحرام كن و هر جا بوديد روى خود را به سوى آن بگردانيد در حقيقت اهل كتاب نيك مى دانند كه اين [تغيير قبله] از جانب پروردگارشان [بجا و] درست است و خدا از آنچه مى كنند غافل نيست”.
اما منظور یوحنا دمشقی از گبتها کعبه نیست بلکه سنگ، یا صخره ای است که بر روی آن مسیح محاکمه شد و عبدالملک مروان مسجد الصخره را بر روی آن ساخت. برای اعراب دوران عبدالملک مروان این سنگ در اروشلیم مقدس بود و نه کعبه در مکه.
1 – Robert G. Hoyland, Seeing Islam as others saw it, Princeton, 1997, P. 486
2 – Saint John of Damascus: Writings , translate by Frederic H. Chase ( The Fathers of the Church, Vol.37 ), Fathers of the Church: New york 1958, P. 153
3 – Kurt Bangert, Muhammad, Eine historisch-kritische Studie zur Entstehung des Islams und seines Propheten, Wiesbaden, 2016, P. 718