یشوع یهب سوم ( وفات 659) پیرو فرقه نستوری مسحیت بود. یشوع یهب سوم اول با سمت اسقف در نینوا و موصل ( 628 تا 637 ) زندگی می کرد، بعد اسقف اربیل ( 637 تا 649 ) شد و از سال 649 تا 659 اسقف اعظم بود. از یشوع یهب سوم 106 نامه در دست است و در هیچ یک از این نامه ها به اسلام اشاره نشده است :
تعدادی از این نامه های یشوع یهب سوم به اعراب اشاره کرده اند. در یکی از این نامه ها ( نامه 48B) یشوع یهب سوم هشدار می دهد:
” و اگر این اتفاق بیافتد که شما به دروغ معذرت بخواهید و یا بگویید مرتد ها ( یعقوبیان ) شما را فریب می دهند که آنچه اتفاق افتاد به فرمان اعراب بود بدانید که این کاملا نادرست است. حاجریون عرب به کسانی ( یعقوبیان ، مونوفیزیت ها ) که می گویند خدا زجر کشید و در گذشت کمک نمی کند. و اگر به هر دلیلی این اتفاق بیافتد که شما به اعراب کمک کنید به آنها حقیقت را بگویید که موضوع به درستی چه بود است تا متقاعد شوند”. این نامه بین سال های 648 تا 659 نوشته شده است
And if it should happen that, making false excuses, you should say ( or that heretics should deceive you [ into saying]) that what happened happened through the Arabs’ command [ Know that this] is completely untrue. For the Arab Hagarenes do not help those who attribute suffering and death to God, the Lord of all. If it should happen and for whatever reason they have helped them, if you properly attend to this, you can inform the Hagarenes and persuade them concerning this matter (3
استاد تاریخ دانشگاه یوتا ( آمریکا )، Peter von Sivers ، در رابطه با این نامه یشوع یهب سوم می نویسد: ” یعقوبی ها ( مونوفیزیت ها سوریه و عراق ) از اواسط قرن 6 در عراق فعال بودند و چندین کلیسا ساختند. یعقوبی ها در عراق با نستوری ها رقابت می کردند و شایع کرده بودند که اعراب مومئن با آنها ( با یعقوبی ها ) همکاری می کنند. یشوع یهب سوم این شایعات را بشدت تکذیب می کند و ادامه می دهد که اعراب آن فرقه مسیحی ( یعقوبی ) که معتقد است خدا رنج کشید و در گذشت را قبول ندارند.
Die Syrische Jakobiten waren seit der zweiten Hälfte des sechsten Jahhunderts im Irak aktiv und hatten zahlreiche Kirchen und Klöster im Irak gegründet, die mit denen der Nestorianer konkurrierten. Anscheinend verbreiteten sie das Gerücht, wonach die die arabischen Gläubigen ( “Hagariten” )Theopaschiten seien (Theopaschism is the belief that a god can suffer ) und mit den Jakobiten zusammenarbeiteten. Diesem Gerücht tritt Ischyahb energisch entgegen und bekräftigt, dass die arabischen Gläubigen die jakobitische Christologie vom leidenden Gott-Christus am Kreuz ablehnten ( 4
به همین نامه یشوع یهب سوم نیز Michel Philip Penn ،مذهب شناس کالج Mount Holyoke در ایالت ماساچوست، اشاره می کند :
Letter 48B concentrates on intra-Christian rivalry between monks under Isho’yahb’s jurisdiction und Miaphysites ( ” those who attributed suffering and death to God” . Here Ish’yahb chastises the East Syrian monks for showing insufficient zeal. He argues that the Hagarene Arabs did not innately favor Miaphysites and, any cases when they did, with a little effort could be persuaded to support the East Syrian cause instead ( 5
( میافیزیسم یک فرقه مسیحی شرقی است . پیروان این فرقه بر این باور هستند که مسیح یک فرد است و وجوه الهی و انسانی او بیهیچ جدایی و تغییری یکجا جمع شدهاند ).
To Simon, the bishop of Rev Ardashir
From Isho’yahb to our honored brother Mar Simon, the metropolitan bishop of Rev Ardashir.. Greeting in our Lord.
For also these Arabs to whom at this time God has given control over the world, as you know , they are [ also here ] with us. Not only are they no enemy to Christianity, but they are even praisers of our faith, honorers of our Lord’s priests and holy ones, and supporters of churches and monasteries. Indeed , how did your people of Mrwny’ abandon their faith on pretext of [ the Arabs’ ] ? And this when , as even the people of Mrwny’ say, the Arabs did not force them to abandon their faith but only told them to abandon half of their possessions and to hold on to their faith ( 7
Peter von Sivers اشاره می کند که خبر واگذار کردن نصف اموال به عرب ها زیاد شفاف نیست، یا این یک خراج سنتی تصرف بود، یا درخواست خودسرانه اعراب ، یا اینکه یشوع یهب سوم گزافگویی کرده:
Nicht klar in diesem Zitat ist der Bericht vom Verlust der Hälfte der Besitztümer in Mrwny. Es könnte sich um einen traditionellen Eroberungstribut, eine arbiträre Requisition oder lediglich eine Übertreibung Ischoyhbs handeln ( 8
از این دو نامه چنین برمی آید که اعراب به قدرت رسیده در ایران و عراق در دوران یشوع یهب سوم مخالف فرقه مونوفیزیت بودند. همچنین این نامه ، به نقل از Peter von Sivers ، و با توجه به گفته های یشوع یهب سوم از پشتیبانی این اعراب از نستوری ها ” وابستگی اعراب به فرقه نستوری در آخر دوره باستان را نشان می دهد”.
Ischoyahbs Brief….repräsentiert die wohl früheste Dokumentation der Zugehörigkeit der arabischen Gläubigen zum Umfeld der nestorianischen Konfession in der Spätantike ( 9
Peter von Sivers ادامه می دهد:
“از قرار معلوم آن عرب های که به قدرت رسیده بودند و یشوع یهب سوم با آنها همکاری می کرد پیرو فرقه نستوری بودند”“
offensichtlich waren diejenigen Araber in der Regierung, mit denen der Katholikos in Kontakt satand, Nestorianer ( 10
این تاریخ شناس آمریکایی همچنین اشاره می کند:
آنچه اعراب حکمران را در” رام اردشیر ” از مسیحیان جدا می کرد تفاوت قدرت و فرهنگ بود و نه تفاوت نظریه ( مذهب )
Was Ischoyahbs Herde von der arabischen Oberklasse trennt, waren nicht Doktrinen, sondern neben dem Machtunterschied die ethnolinguistische und kulturellen verschiedenheit zwischen Aramäern und Arabern ( 11
———————————
1 – Michael Philip Penn, When Christian First Met Muslims, University of California Press, 2015, P. 29
2 – Philip Penn, P. 31
3 – Philip Penn, P. 33
4 – Petrer von Sivers, Mu’awiya. Herrscher der Gläubigen, aber welche Glauben?, P. 385
5 – Philip Penn, P. 29-30
6 – Philip Penn, p. 32
7 – Philip Penn, P. 34
8 – Sivers, P. 389
9 – Sivers, P. 386
10 – Sivers, P. 387
11 – Sivers, P. 389