وقتی بعضی از حاجریون مراسم عشای ربانی را از مناظق بیزانس بیرون راندند
” Once there were some Hagarenes who carried off the Eucharist from Byzantine territory “
( Jacob of Edessa, Second Letter to John the Stylite )
لغت حاجریون بیشترین اصطلاحی بود که یعقوب برای نامیدن این مردم بیان کرد که ما به آنها مسلمانان می گوییم
The word ‘ Hagarenes ‘ was the most common term Jacob used to speak of people whom we would call Muslims ( Michael Philip Penn, Envisioning Islam, Philadelphia, 2015)
یکی از ویژگی های تاریخ نویسان و اسلام شناسان سنتی تفسیر دلبخواهی از اسناد دوران اولیه اسلام ( قرن 7 و 8 ) است. به طور مثال اگر سندی از این دوره به یک کشتی اشاره کرده باشد برای تاریخ نویس معاصر یک جنگ دریایی است، یا اگر سند اشاره کند که در منطقه ای ناآرامی های پیش آمده اند تاریخ شناس خبر از جنگ داخلی می دهد و اگر اشاره به یک نبرد نا مشخص علیه بیزانس شده باشد برای تاریخ نویس معاصر این نبرد به طور مشخص جنگ یرموک است . همچنین برای این تاریخ شناسان عادت و معمول شده است که اگر در سندی نامی از اسماعیلی ها، حاجریون ( Hagarenes )، یا شرقیون ( Saracen ) آمده باشد آنرا به عرب های مسلمانان ترجمه کنند :
An example would be the use of term ” Muslim ” where the older text had “Hagarene ” or ” Ishmaelite” or ” Saracen ” or the substitution of the word ” Muhammad ” for an original ” the Prophet ” ; or the assignation of the Name of abattle familiar from the Muslim literary sources to the description of battle originally unnamed…. ( 1
تاریخ نویس ایرانی مقیم آمریکا، تورج دریایی ،در کتاب خود :
Sasanian Persia. The Rise and Fall of an Empire (2
در صفحه 37 به جنگ قادسیه اشاره می کند که در سال 636 ساسانیان به فرماندهی رستم از اعراب مسلمان شکست خوردند و تیسفون سقوط می کند :
In 636 CE at the Battle of Qadisiyya the Sasanians under the leadership of Rustam were defeated and the capital, Ctesiphon, fell to the Arab Muslims
دریایی برای تایید نظریه خود به تاریخ نویس ارمنی قرن 7 ، به سبئوس (Sebeos ) ارجاع می دهد :
The Armenian History attributed to Sebeos I
اما سبئوس، منبع خبری دریایی، نه اشاره ای به قادسیه کرده است و نه از اعراب مسلمان نام برده است: سبئوس به ارتش اسماعیل اشاره می کند و نه به اعراب مسلمان :
Then the army of Ismael, which had gathered in the regions of the east, went and besieged Ctesiphon
و جنگی که سبئوس به آن اشاره کرده در محل حیره بوده و نه در قادسیه
the village called Hert,ichan ( 3
سبئوس در تاریخ هراکلیوس از دو جنگ خبر داده است که به عقیده پژوهشگران این جنگ های یرموک و قادسیه هستند. ادبیات سوری و یونانی قرن 7 اشاره ای به این دو جنگ نکرده اند:
the closest we get to a specific description is the work of Sebeos, an Armenian historian writing in the late 7th century. He has two accounts of battles which modern scholars have assumed to be those of the Yarmuk and Qadisiyyah…… In the 7th-century Syriac and Greek literature we have not even the little that we find in Sebeos ( 4
سبئوس همچنین اشاره می کند: ” وقتی معاویه قبیله های عرب را تحت تسلط خود درآورد و بر املاک پسران اسماعیل مسلط شد با همه صلح کرد.”
until Muawiya prevailed and conquered. Having brought them into submission to himself, he rules over the possessions of the sons of Ismael and makes peace with all ( 5
اینجا هم سبئوس از پسران اسماعیل نام می برد و نه از اعراب مسلمان.
استاد زبان سوری در دانشگاه آکسفورد Sebastian Brock در کتاب خود ” Syrica Perspectives on Late antiquity ” ادعا می کند که برای اولین بار کشیش سوری Dionysios of Tellmahre ( درگذشت 845) از اسلام به عنوان یک مذهب جدید نام برده است . پیشتر تفاوتی بین مذهب عرب ها و کفار مشاهده نمی شد.
It was perhaps only with Dionysios of Tellmahre (died 845 ) that we really get a full awareness of Islam as a new religion. Earlier observers had not always benn able to distinguish the religion of the Arabs from paganism ( 6
سبئوس نمی توانست به اعراب مسلمان که به تیسفون حمله کردند اشاره کند ( اعراب در قرن 7 مسلمان نبودند و اسلام را نمی شناختند )
متن اصلی کتاب سبئوس از قرن 7 در دست نیست. ( تاریخ سبئوس ) کتابی که دریایی به آن رجوع کرده است ترجمه کتاب سبئوس ( از یونانی به ارمنی ) است که “ تادوس میهرداتیان “ ( Tadeus Mihrdatean ) در سال 1851 در استانبول منتشر کرد. میهرداتیان برای انتشار تاریخ سبئوس ( تاریخ هراکلیوس ) از دو پیش نویس از سال های 1672 و 1568 استفاده کرد ( نسخه سال 1568 در دست نیست )
The history attributed to Sebeos has survived in a single late manuscript, Matenadaran 2639 (dated 1672). It was the last in a series of texts, constituting a virtual canon of historical writing, brought together in this famous manuscript. A second, older manuscript (dated 1568) was known and used for the first edition published in 1851, but it has since been lost. The editor, T‘adēos Mihrdatean, was responsible for its widely accepted identification with a history of Heraclius written by Sebeos,(Encyclopaedia Iranica )
اسم سبئوس و تیتر کتاب بر روی این دو پیش نویس نوشته نشده بود ، اما میهرداتیان مطمئن بود که این دو پیش نویس تاریخ سبئوس هستند و به همین علت تاریح سبئوس معروف است به تاریح ” وانمودین سبئوس ” ( Pseudo Sebeos ). به نقل از آر. دبیلو. تامسن ( R. W. Thomson )، مترجم به زبان انگلیسی، تاریخ سبئوس زودتر از قرن 10 نوشته نشده است
Later writers do not help us date this history more accurately. It is quoted at length by T’ovma in the early tenth century. But , as noted above, the earlier parallels in Lewond are not verbatim quotations. So the existence of the History in its present form before 900 cannot be external evidence ( 7
کتاب سبئوس به سه بخش تقسیم شده است و به نقل از ناشر کتاب میهرداتیان بخش اول و دوم متعلق به سبئوس نیست و فقط بخش سوم که با اشاره هایی کوتاه به رویدادهای دوران پیروز و پسرش قباد آغاز شده و تا به قدرت رسیدن معاویه ادامه می یابد را می توان به سبئوس نسبت داد:
Mihrdatean divided the text ….. into three sections. The first two sections he ascribed to an to an ‘ Anonymous ‘; only the third section did he entitle ( 8
اما در همین بخش سوم هم ، پس از گذشت چندین قرن و ترجمه آن به زبان ارمنی، تغییرات در متن اصلی اجتناب ناپذیر است. یکی از این تغییرات در ترجمه کتاب سبئوس اشاره به اتحاد اعراب با یهودیان علیه بیزانس است که هیچگونه صحت تاریخی ندارد و برعکس بخشی از اعراب در جنگ هراکلیوس علیه ایران متحد بیزانس بودند. همچنین دو باستان شناس اسرائیلی Nevo/Kroen در رابطه با جنگ های اعراب، اشاره می کنند که این اخبار نامنسجم و بی نظم هستند:
his account is very incoherent und disordered
و ( این اخبار ) از داستان ها و آهنگ های جنگ گرفته شده اند:
could easily derive from the Arab tales and battle song ( 9
اعراب در دوران قبل از اسلام نیز اسماعیلی ها نامیده می شدند، حال اسماعیلی ها برای دریایی می شوند اعراب مسلمان و حیره قادسیه. کتاب سبئوس، به عنوان یک سند تاریخی، زیاد مورد اعتماد نیست
از ایشو یهب سوم ( Iso Yahb III ) ،اسقف مسیحیان ( نستوری) ایرانی در تیسفون ( 649 تا 659 ) 106 نامه در دست است. یکی از این نامه ها پاسخ ایشو یهب سوم به شکایت روحانیان ( مسیحی) از شهر نینوا ( Nineveh) است. این روحانیان شکایت می کنند که حاکمان جدید اعراب در نینوا از ایده مذهبی مونوفیزیت ( یعقوبی) پشتیبانی می کنند ( یعقوبی ها – فرقه ای از مسیحیت – غسانیان سوریه بودند ). اسقف ایشو بهب شکایت مسیحیان نینوا را رد می کند و جواب می دهد که اعراب مذهب ما را ستایش می کنند و به کشیش های ما احترام می گذارند. اسقف ادامه می دهد که اعراب به کلیسا های کمک می کنند. در این نامه ایشو بهب سوم اسمی از مذهب حدید، از اسلام و مسلمانان، برده نشده. اسقف فقط به ” Tayy ” و ” tayyaye mhaggraye ” ، اسم دیگر عرب ها، اشاره می کند :
Isho ‘ yahb takes a very positive attitude towards the events of his time . To him there was no doubt that God had given dominion ( shultana ) to the Tayy. What is more, he describes them as ” commenders of our faith, ” who honor the clergy, the churches and the monasteries
thus the clergy of Nineveh ( Mosul ) evidently attributed the Nestorian losses to the Monophysites in north Mesopotamia to the fact that the new rulers favored the Monophysites. Utter nonsense, says Isho ‘ yahb, it is quite untrue that the tayyaye mhaggraye helped the Theopaschites ( i. e . Monophysites ), the losses are entirely your own fault ( 10
دریایی در رابطه با تعداد زیاد سربازان ایرانی ( hundreds or tens of thousands ) در جنگ های قادسیه و نهاوند که نوشته های اسلامی از آنها خبر داده اند ادامه می دهد که ساسانیان به علت جنگ های طولانی با بیزانس و نزاع های داخلی نمی توانستند یک ارتش قوی مقابل اعراب قرار دهند:
The Sasanian army would not have been able to muster such a large force against the Arabs……of the Long wars with the Roman Empire and the internal strife.
اما این نظریه دریایی فقط نیمی از واقعیت است، واقعیت تاریخی این است که ارتش ساسانیان بعد از آخرین جنگ با بیزانس در سال 628، به نقل از Yehuda D. Nevo و Judith Koren ،نابود شد :
In effect he had destroyed Sassanian military power, leaving the civil administration intact ( 11
همچنین به علت ” نزاع های داخلی ” دولت ساسانیان اصولا نمی توانست ارتشی در قادسیه، یا نهاوند مجهز و مستقر کند. ( سقوط ساسانیان )
تا به امروز باقیمانده هیچ شی جنگی ( شمشیر، نیزه، سپر ) در منطقه قادسیه، یا نهاوند پیدا نشده است. در این جنگ های بزرگ که به طور قطع هزاران سرباز از هر دو طرف ( ایرانی و عرب ) جان خود را از دست داده اند می بایست حداقل اعراب پیروز کشته شدگان خود را در اطراف میدان نبرد در قبر های دسته جمعی دفن کرده باشند. اما هیچ قبری نه از سربازان ایرانی در محل این جنگ ها پیدا شده و نه از اعراب. نگاه کنید: (باستان شناسی میدان جنگ)
نویسندگان مسیحی و یهودی قرن 7 در سوریه، یا اروشلیم اشاره ای به جنگ های قادسیه، یا نهاوند نکرده اند:
Brok has considered historical references to the Arabs in seventh-century Syriac works, i.e. those written by the People who witnessed the Arab Takeover of the Fertile Crescent. He concluded that the authors did not, at the time, perceive Events as an organized conquest, …( 12
فقط یک سند قدیمی ( 640) از حمله اعراب به سوریه و تصرف ایران در سال های 635 / 636 خبر می دهد. این سند نوشته ای است از Thomas Presbyter. نویسنده به جنگی بین رومی ها و عرب های محمد در ناحیه شرقی غزه اشاره می کند که در این جنگ عرب ها ” تمام منطقه را با خاک یکسان کردند ”
In the year 945, indiction 7, on Friday 7 February (634) at the ninth hour, there was a battle between the Romans and the Arabs of Muhammad (tayyaye d-Mhmt) in Palestine twelve miles east of Gaza. The Romans fled, leaving behind the patrician Bryrdn, whom the Arabs killed. Some 4000 poor villagers of Palestine were killed there, Christians, Jews and Samaritans. The Arabs ravaged the whole region. In the year 947 (635—36), indiction 9, the Arabs invaded the whole of Syria and went down to Persia and conquered it …. (13
اعراب دیر تر ، بعد از سال 642 ، بر ایران مسلط شدند و نه در سال های 635 / 636
چون در این سند به نام خلیفه ها تا قرن 8 نیز اشاره شده می بایست رونویس خبر Thomas Presbyter از قرن 8 باشد و نه از سال 640 . از طرف دیگر برای اولین بار در سال 685 نام محمد ( Muhammad ) بر روی سکه ها ” عرب – ساسانی ” در ایران ضرب شد و به همین علت در سال 640 ( سال انتشار سند ) نام محمد ناآشنا بود
باستان شناس اسرائیلی Avni اشاره می کند که در حفاری ها منطقه رود اردن اثر، یا بقایای از جنگ یرموک یافت نشده است:
Archaeological research has found no traces of Military confrontation in the sites of northern Jordan. The two major battles between the Byzantines and the Arabs , at Fihl and Yarmuk, have left no visible Impact on the nearby cities and Towns of Pella, Abila, Umm el-Jimmal, and Jarash. ( 14
و نام محمد در خبر Thomas Presbyter ، به نقل از اسلام شناس دانمارکی پاتریسیا کرون، نمی تواند محمد پیغمبر مسلمانان باشد:
of greater historical significance is the fact that the prophet is representedas alive at the time of the conquest of palestine. this testimony is of course irreconcilable with the islamic account of the prophet’s career ( 15
اسلام شناس امریکایی Robert G. Hoyland ادعا می کند که برای اولین بار به نام محمد در یک سند غیر اسلامی ( خبر Thomas the Presbyter ) اشاره شده است و این جنگ در نزدیکی غزه نیز جنگ داثن بود:
This is the first explicit reference to Muhammad in a non-Muslim source, and its very precise dating inspires confidence that it ultimately derives from first-hand knowledge. The account is usually identified whit the battle of Dathin, which Muslim historians say took place near Gaza in the Spring of 634 ( 16
اسلام شناس آلمانی Kurt Bangert اشاره می کند که اولین خبر از درگیری داثن خیلی مختصر بود ، اما اخبار بعدی ( جدید تر ) به طور مفصل و با جرئیات زیاد از این درگیری خبر می دهند. این جنگ با پیروزی مسلمانان بر بیزانس خاتمه یافت ( 17)
باستان شناسان اسرائیلی Nevo/Kron شک دارند به درستی این اخبار تاریخ نویسان عرب از جنگ داثن. دو باستان شناس اسرائیلی این درگیری را چنین شرح می دهند: عرب ها از پاتریسین ( Patricius ) بیزانس ، نمایند بیزانس در این منطقه، کماکان تقاضای ادامه کمک مالی می کنند. پاتریسین این تقاضای اعراب را , به دلیل نداشتن بودجه ، رد می کند و کشمکش ( درگیری ) بین اعراب و نمایند بیزانس شروع می شود ( 18)
جنگ دلیرانه اعراب علیه بیزانس در داثن که تاریخ نویسان عرب قرن 9 از آن خبر داده اند در واقع چیزی نبود به جز یک زد و خورد مالی بین اعراب و نمایند بیزانس در دهکده داثن.
اسلام شناس آلمانی کارل – هاینس اولیگ اشاره می کند که این خبر Thomas Presbyter نمی تواند از قرن 7 باشد. این خبر از قرن 9 است، پس از تسلط کامل اعراب بر ایران و سوریه و نوشتن ( منتشر کردن ) اخبار این جنگ ها در همین قرن :
Auf keinen Fall aber können die Ausführungen auf Presbyter Thomas zurückgehen….. So muss es sich um Aussagen handeln, die späterer Herkunft, wohl aus dem 9 Jahrhundert, sind, in der dann die Araberherrschaft auf eine frühere Invasion zurückgeführt wird
اولیگ ادامه می دهد که در خبر Thomas Presbyter به یک مذهب جدید اشاره نشده
ohne aber schon eine neue Religion zu erwähnen ( 19
از جنگ های به اصطلاح قادسیه و نهاوند در قرن 7 فقط طبری و نویسندگان عرب 200 سال بعد، بدون ارائه یک سند، خبر داده اند. با اینکه هیچ سند معتبری در دست نیست که وقوع این جنگ ها را تایید کند. حال دریایی ادعا می کند که ساسانیان به علت تجهیزات سنگین ارتش از اعراب شکست خوردند.
the heavy sasanian cavalry was no match for the Arab light cavalry which was much more maneuverable. (20
جنگ ها ( قادسیه، نهاوند، یرموک … ) و فتوحات ای که طبری و تاریخ نویسان عرب به آنها اشاره کرده اند در واقع، به نقل از ’ یهودا دی. نوو و جولیت کورن ’ ( Yehuda D. Nevo and Judith Koren)، دستبرد ها و سرقت های مسلحانه قبایل عرب به سرحدات کشور های مجاور بودند. پس از متلاشی شدن ارتش ساسانیان و ترک بیزانس از سوریه و مصر یک نیروی نظامی برای جلوگیری از سرقت های اعراب در مرز ها مستقر نبود :
The picture the contemporary literary sources provide is rather of raids of the familiär type; the raiders stayed because they found no military opposition…… these were later selected and embellished in late Umayyad and early Abbasid times to form an Official History of the Conquest. (21
از Sophronius، اسقف اروشلیم بین سال های 634 تا 638 یک موعظه به مناسبت عید کریسمس از سال 634 در دسترس است. اسقف در این موعظه به یک مسئله، به یک گرفتاری اشاره می کند که در دو سند به زبان یونانی و در یک سند به زبان لاتین از قرن 16 نوشته شده است.
By Christmas of 634 C.E. ( 13 A.H. ) Sophronius is considerably more troubled, His problem is documented at length in his Christmas sermon for that year, which survives in two Greek manuscripts and in a Latin translation dating from the 16th century ( 22
اسقف در این موعظه شکایت نمی کند که بیت لحم را اعراب مسلمان تصرف کردند، بلکه فقط سفر روز کریسمس به آنجا امکان پذیر نیست. .
Much of the sermon revolves around the fact that the people cannot go to Bethlehem – cannot even safely go outside the city walls of Jerusalem – for fear of the Arabs; therefor the traditional Christmas procession cannot be held and the Christmas service cannot be celebrated in the Church of the Nativity….This sermon is sometimes taken as evidence that the Arabs hat already captured Bethlehem and an organized invasion was well under way; but the text dose not support this view ( 23
به نقل از فرد دانر ( Fred Donner), دانشپژوه اسلام تاریخ خاور نزدیک در دانشگاه شیکاگو , باستان شناسان خرابی های که جنگ به بارآورده باشد را مشاهده نکردند، این اسلام شناس ادامه می دهد که روند تحولات فرهنگی و اجتماعی تدریجی بود :
The archaeological record suggests that the area underwent a gradual process of social and cultural transformation that did not involve a violent and sudden destruction of urban or rural life at all ( 24
یوحنا بار پنکای (Johannes bar Penkaje )، کشیش نیمه دوم قرن 7 ، خبر می دهد که اعراب به کمک خدا و بدون جنگ بر دو پادشاهی ایران و بیزانس پیروز شدند:
اسلام بدون جنگ و به تدریج بر ایران، سوریه ، مصر و … چیره شد.
دریایی همان اخبار طبری از حمله اعراب به ایران را با کمی تغییر ( تعداد کمتر سربازان) تکرار می کند. ضرب سکه های حکمرانان عرب از سال 642 در کرمان، سیستان و مرو نشان می دهند ( سکه های عرب – ساسانی ) که اعراب ایرانی، یا عرب های ساسانی (عرب های که قرن ها در ایران زندگی می کردند ) این مناطق را در ایران تحت کنترل خود داشتند. این اعراب که نه مسلمان و نه از شبه جزیره عربستان به ایران حمله کرده بودند توانستند، پس متلاشی شدن ارتش ساسانیان، به قدرت برسند.
به نقل از اسلام شناس آلمانی Christopher Plato به امکان زیاد طاهریان دهقانان خراسانی با ریشه عربی بودند، یعنی از یک قبیله عربی برخاسته بودند
Die Tahiriden waren wahrscheinlich selbst eine arabisierte Sippe persischer Landadliger (26
اگر این نظریه Plato درست باشد طاهریان عرب های ساسانی بودند
———————————————————————————-
1 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Methodological Approaches to Islamic Studies. In: Der Islam 68 ( 1991) , P. 90
2 – Touraj Daryaee. Sasanian Persia, The Rise and Fall of an Empire, Published in 2009 by I.B.T Tauris & Co Ltd, London
3 – The Armenian History attributed to Sebeos I, translated, with notes, by R. W. Thomson and Howard- Johnston, Liverpool University Press, 1999, P. 98
4 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Crossroad to Islam, Amherst/New York, 2003 P. 109
5 – The Armenian History attributed to Sebeos I. P. 154
6 – Sebastian Brock, VIII Syrica Views of Emergent Islam, in: Syrica Perspectives on Late Antiquity, London 1984, P. 21
7 – The Armenian History attributed to Sebeos, translated, with notes, by R. W. Thomson, historical commentary by James Howard-Johnston, Part I, Liverpool Univ.Press: Liverpool 1999, P. xxxix
8- The Armenian History attributed to Sebeos, P. xxxii
9 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Crossroad to Islam, P. 128
10 – Sebastian Brock, V , P. 15-16
11 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Methodological Approaches to Islamic Studies. In: Der Islam 68 ( 1991) , P. 99
12 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Methodological Approaches to Islamic Studies. In: Der Islam 68 ( 1991) , P. 99
13 – Robert G. Hoyland, Seeing Islam As Others Saw It: A Survey and Evaluation of Christian, Jewish and Zoroastrian Writings on Early Islam from the Studies in Late Antiquity and Early Islam, Princeton 1997, P. 120
14 – Gideon Avni, The Byzantine-Islamic Transition in Palestine, An archaeological Approach, Oxford University Press, 2014, P. 315
15 – Cron & cook, Hagarism, Cambridge University Press 1977, P. 4
16 – Robert G. Hoyland, P. 120
17 – Kurt Bangert, Muhammad, Eine historische-kritische Studie zur Enstehung des Islams und seines Prophten, Springer, 2016, P. 88
18 – Yehuda D. Nevo und Judith Koren: Crossroad to Islam, Amherst / N.Y 2003, P. 99
19 – Karl-Heinz Ohlig, Der frühe Islam, 2007,Berlin, P. 265
20 – Touraj Daryaee. Sasanian Persia, P. 37
21 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, P. 100
22 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, P. 115
23 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, P. 115
24 – Fred M. Donner, Muhammad and the Believers. At Original of Islam. London 2010, P. xii
25 – Yehuda D. Nevo und Judith Koren: Crossroad to Islam, P. 128
26 – Christoph Plato, Zwischen Dichtung und Wahrheit – Beobachtungen an der islamischen Traditionsliteratur. in: Markus Groß / Karl-Heinz Ohlig ( Hg ), die Entstehung einer Weltreligion IV, Berlin, 2017, P. 420