اولین سکه با نام “مهمت ” به خط پهلوی در سال 60 – 659 در کرمان ضرب شده است .
روبروی نیمرخ خسرو واژه ” مهمت ” به خط پهلوی و در حاشیه به خط عربی ” محمد” ضرب شده است. پشت سکه آتشکده با دو محافظ زرتشتی. این سکه از ضرابخانه شیرجان (کرمان ) است (1)
اما ” مهمت ” در اینجا اسم نیست، بلکه یک صفت است که معنی ” ستایش باد ” را می دهد. از یک طرف ادعا می شود اعراب به ایران حمله کردند و کتابخانه ها را آتش زدند و از طرف دیگر همین اعراب به خط پهلوی نام مهمت و نماد های زرتشت را بر روی سکه های خود ضرب می کنند. همچنین اولین خلفای اموی ( معاویه، عبدالئه بن الزبیر و عبدالملک مروان ) سکه های با لقب پهلوی ” امیری وریوشنیکان ” که معنی عربی آن ” امیرالمومنین ” است و آتشکده زرتشت در داراب ( فارس ) به نام خود ضرب کرده اند. چگونه ممکن است یک قومی (عرب ها) با ملتی ( ایران ) دشمنی داشته باشد، اما از سنت و فرهنگ دشمن خود حفاظت کند. اعراب قصد داشتند با ضرب نقش آتشکده و خط پهلوی بر روی سکه ها در ایران همبستگی خود را با ایرانیان نشان دهند. این اولین سکه ها با نام “محمد ” و خلیفه های اموی فقط در ایران و نه در عربستان، یا سوریه ضرب شده اند و تا به امروز هیچ سکه ای از خلفای راشیدین یافت نشده است .
نه فقط طبری، بلکه شش نویسنده حدیث ها : محمد بخاری ( وفات 870 میلادی ) از سمرقند که در نیشابور ساکن بود، مسلم بن حجاج نیشابوری ( 875 ) ، ابو داود ( 888 ) از سیستان، ترمذی ( 892 ) از ترکمنستان، احمد بن شعیب نسائی ( 915 ) از مرو و ابن ماجه ( 887 ) از قزوین ایرانی، یا ریشه های ایرانی داشتند. اما کسانی که زندگی نامه طبری و شش نویسنده حدیث ها نوشته اند این نویسندگان ایرانی را به کشور های عربی فرستاند، یا در آنجا اقامت دادند. علت این سفرهای فرضی طبری و نویسندگان حدیث ها به کشور های عربی این بود که نشان دهند این ایرانی ها تاریخ اسلام و احادیث را در شبه جزیره عربستان، یا دمشق و بغداد آموخته اند. اما ، چون هیچ سندی در دست نیست که نشان دهد طبری و نویسندگان احادیث به این کشور ها سفر کرده باشند، این امکان نیز هست که حدیث ها بیشتر در ایران رایج و شنیده می شدند تا در سرزمین های عربی. همچنین نقل شده است که تاریخ ” بلعمی ” ( به زبان فارسی ) ترجمه مختصری از تاریخ به زبان عربی طبری است. اما شاید بر عکس باشد که تاریخ بلعمی نخست به زبان فارسی در ایران نوشته شد و ترجمه عربی آن تاریخ طبری است. به عبارت دیگر: اسلام در ایران شکل گرفت و یک پدیده ایرانی است.
1- Karl – Heinz Ohlig , Die dunklen Anfänge, Berlin, 2007, P. 66
با سلام.
بار اولی است که توسط یک وب سایت دیگر به وب سایت شما آمدم.
کاری کرده اید بینهایت مشکل ولی عالی. کوتاه ولی پر محتوا. از صمیم قلب برایتان آرزوی موفقیت و بهروزی دارم.
شاد و سلامت باشید
سلام
ایمیل شما چیست؟
هر جای وبلاگتان گشتم پیدا نکردیم.
در کشور ایران انزمان انقدر هنوز اقوام بیابانگرد شبیه عرب های حجاز داشتیم که نیازی به ورود بیابانگرد عرب از حجاز داشته باشیم هنوز هم در قرن 21 در تمام ایران بیابانگرد و کوچرو داریم از طرف دیگر هم یهودیان از دیرباز درایران بودند که این دین جدید را که ادامه یهودیت باشد دوباره نویسی و گسترش دهند زبان عربی هم بصورت ارامی وجود داشت از زمان هجوم اشور و خود یهود به هرحال یک کشور بیابانی و با مردم کوچرو هیچ چیز از عربستان کم نداشته که دینی بیابانی و کوچرو و انزال کند خراسان مرکز اصلی تجمع وحشی های شمالی و کوچرو های وحشی بوده نیازی به حضور اعراب نداشته یهودان هم از قدیم در منطقه بوده اند یادمان نرفته در دوران پهلوی هم اسلام دوباره از خزاسان بلند شد توسط افرادی بیابانی و روستایی و غیر شهری چون مطهری و شریعتی و مسعود رجوی .به هرحال از ایرانیان که فطرتشان بیابانگردی و کوچرویی در سرزمین های شمالی قبل از هجوم به جنوب بوده بعید نیست ازین ادیان بیابانی انزال کنند.مردم بومی یکجانشین فلات را که ایرانی حساب نمیکنند
با سلام و سپاس به نظرم ایران و اسلام خدمکات متقابلی به هم داشته اند که نمیشه هیچ کدوم رو به دیگری برتری داد.