روشنفکر حزبی و يا انقلابي: اين نوع روشنفکر ديگر اعتبار خود را در جامعه از دست داده است ، روشنفکر حزبی معتقد است که توده ها (به زبان مارکسيستی) و يا با واژه مدرن شهروندان از شرائط اجتماعی ( عينی ) خود آگاهی ندارند و خواسته های خود را نمی شناسند و بدين علت اين وظيفه روشنفکر انقلابی است که اين آگاهی را با صدای بلند به گوش خلق نا آگاه برساند و راه حل انقلابی (حزبی) را به آنها نشان بدهد.
به دو علت اين نوع روشنفکر بی اعتبار شده است، نخست اينکه ديگر يک خلق انقلابی که برای خواسته های خود و برای تغيير رژيم دست به تظاهرات بزند و جود ندارد و يا ضعيف تر شده است و اگر نيز اين خلق انقلابی به خيابان ها بيآيد و بقدرت برسد بسيار خطرناک است و از طرف ديگر خود اين روشنفکر انقلابی خطرناک تر از خلق انقلابی است و اگر مستقيما دستش به خون مخالفانش آلوده نشود همدست قدرت استبدادی است ، از ايدئولوژی قدرت پشتيبانی می کند و شريک جنايت می گردد. شاعر آلمانی برشت برای استالين اشعار تحسين آمیز سروده است و فيلسوف آلمانی هايدهگر عضو حرب نازی هيتلر بود و در سال های نخست انقلاب روسيه همين روشنفکران در نابودی مخالفان مستقيما دخالت داشتند. اين نوع روشنفکر حداقل ديگر در اروپا و امريکا وجود ندارد و جای خود را به روشنفکر بحثی و یا گفتگوئی داده است:
اين روشنفکر را می شود با واژه Discourse توصيف نمود. این روشنفکر بحث می کند و تذکز می دهد و بيشتر در جلسات سخنرانی حزبی و يا غير حزبی شرکت دارد تا در آکسيون های خيابانی. در اين گرد همائی ها او به حرف های جناح مخالف توجه دارد و با اينکه معتقد به تغيير و تحول است اما از زور و تظاهرات قهر آميز پرهيز و سعی دارد به يک توافقی با مخالفان خود برسد. يکی از خصوصيات اين نوع روشنفکر رد کردن تئوری توليدی و یا اقتصادی مارکس بعنوان عامل اساسی تغيير و تحول در جامعه است و به جای واژه توليد (Production ) از واژه ارتباطات استفاده می کند. در يک جامعه ی که ارتباطات (communcation ) در آگاهی شهروندان نقش اساسی را ايفا می کند ديگر پافشاری کردن بر امور توليدی اشتباه است: به جای رفتن به کارخانه ها و آگاهی دادن به کارگر می بايست به بحث در سطح کل جامعه پرداخت. اين نوع روشنفکر توجه به افکار عمومی جامعه دارد و نه به يک طبقه خاص. اما روشنفکر بحثی نيز از اعتبار زيادی در جامعه برخوردار نيست، چرا که برای حل مسائل اجتماعی از ” متخصصين ” و یا تکنوکرات ها استفاده می شود که برای هر مشکلی راه حلی ارائه می دهند.
اما یک نوع روشنفکر دیگری نیز وجود دارد: روشنفکری که هيچ اعتقادی به طبقه کارگر و یا خلق ندارد و در فکر تغيير جامعه هم نیست . این روشنفکر بيشتر به گذشته می نگرد تا به آینده و از پيرامون به مرکز جامعه چشم دوخته و خاموش است و قصدی نيز برای بازگشت به جامعه را ندارد. اما از نظر اخلاقی برتر از روشنفکر انقلابی است و دستش به خون فردی آلوده نيست. نوع غربی اين روشنفکر نويسنده قرن گذشته فرانسه مارسل پروست و نوع داخلی آن صادق هدايت است. اين روشنفکر فقط با آثار هنری خود در پراکسيس اجتماعی شرکت دارد. اما این آثار را هم روشنفکر انقلابی رد می کند و هم روشنفکر بحثی. گفته های اين روشنفکر برای اکثريت جامعه نيز قابل فهم نیست.
و در آخر روشنفکر مذهبی که محصول جامعه های نظیر مصر و ایران اند.