افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی

 
 
پروانه پورشریعتی ،تاریخ شناس ایرانی – امریکایی ، در کتاب „ افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی” اشاره به اتحاد خاندان اشکانیان با اعراب مسلمان (نیمه اول قرن 7 میلادی ) علیه سلسله ساسانیان می کند:
تصرف عراق (توسط اعراب مسلمان ) همزمان بود با اختلاف بین فراکسیون اشکانیان با ساسانیان برای انتخاب پادشاه . ساسانیان و اشکانیان نتوانستند به یک توافق با یک دیگر برای مقابله با اعراب برسند. پورشریعتی ادامه می دهد اشکانیان نه فقط از یزدگرد سوم در جنگ علیه اعراب پشتیبانی نکردند، بلکه با اعراب قرارداد صلح نیز بستند، به این معنی که این قرارداد صلح شرایط تسلط اعراب بر ایران را اماده کرد و در عوض اشکانیان می توانستند به حکمرانی در مناطق تحت سلطه خود ادامه دهند
 
the conquest of Iraq occurred precisely during the period of internecine warfare between the Pahlav and the Pārsīg. The two factions, engrossed in their strife in promoting their own candidates to the throne, were incapable of putting up a united defense against the encroaching Arab armies. The subsequent conquest of the Iranian plateau, moreover, was ultimately successful because powerful Parthian dynastic families ….abandoned the last Sasanian king, Yazdgird III, withdrew their support from Sasanian kingship, and made peace with the Arab armies. In exchange, most of these retained de facto power over their territories.
 
Pahlav = اشکانیان – Pārsīg = ساسانیان
 
پورشریعتی اشاره ی به منبع خبری خود از اتحاد اشکانیان با اعراب نمی کند ( یا اینکه من در کتاب نویسنده پیدا نکردم ) و به نظر می رسد که این ادعا پورشریعتی از اتحاد اعراب مسلمان با اشکانیان بیشتر حدس (speculative) نویسنده است تا یک حقیقت تاریخی. پورشریعتی همچنین از جنگ های متعدد اعراب با ایرانیان ( قادسیه، نهاوند، اصفهان و…) نام می برد. منبع خبری پورشریعتی از این جنگ ها بیشتر سیف بن عمر ( در تاریخ طبری ) است. سیف در اوائل حکومت عباسیان می زیست. منابع تاریخی ( خبری) دیگر پورشریعتی سبئوس، تاریخ نویس ارمنی قرن 7 ، و خدای نامه ( کتاب شاهان از دوره ساسانیان ) هستند.
پورشریعتی منابع خبری خود را انتقادی بررسی نمی کند که آیا این اخبار واقعیت تاریخی را بیان می کنند یا نه. برای پورشریعتی اخبار سیف ، سبئوس و خدای نامه حقیقت های تاریخی را بازگو می کنند.
اما برای اسلام شناس آلمانی سون کالیش تاریخ طبری منبع خبری مطمئنی نیست
“وقتی طبری در باره دو قرن اول اسلام می نویسد دنیایی را تشریح می کند که اینچنین وجود نداشت، مانند نویسندگان تورات که یک دنیای خیالی را آفریدند”. (کالیش )
 
“ Wenn etwa Tabari über die ersten beiden islamischen Jahrhunderte schreibt , dann schildert er eine Welt , die so nie existiert hat, genauso, wie etwa die Autoren des alten Testaments ein fiktive Vergangenheit erfunden habe “ (Seven Kalisch)
 
همچنین باید با احتیاط به تاریخ سبئوس برای بازسازی جنگ های ساسانیان با اعراب مراجع کرد، چون، به نقل از یهودا دی. نوو و جولیت کورن (دو باستان شناس اسرائیلی )، یگانه دستخط (نسخه ) موجود از تاریخ سبئوس یک رونویسی از قرن 10، یا 11 است .
 
that the sole manuscript we have was written at least three centuries after Sebeos wrote , and probably more than that, since it includes as Sebeos’s work a piece by an author who was still writing 1004: if his work could be misattributed to Sebeos, the copyist who made that mistake probably himself lived considerably after the time when this late 10th-early 11th-century author wrote
 
(Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Crossroad to Islam)
 
یهودا دی. نوو و جولیت کورن همچنین اشاره می کنند که نوشته اصلی کتاب سبئوس مفقود شده است و رونوشتی که امروز از این نویسنده قرن 7 در دست ما است در قرن 10 / 11 توسط نویسندگان دیگری ترجمه و رونویسی شده است ( نسخه اصلی تاریخ سبئوس به زبان یونانی بوده و در صورتیکه رونوشت به خط ارمنی است
رونویس بردار و یا مترجم قرن 10، یا 11 می توانست متن اصلی تاریخ سبئوس را تغییر و یا نظریات خود را به آن اضافه کند.
این دو باستان شناس ادامه می دهند سبئوس خبر های از جنگ ها شنیده بود، اما این اخبار در تاریخ سبئوس از هم گسسته و نامرتب شرح داده شده اند :
 
Clearly, Sebeos has heard of a battle, but his account is very incoherent und disordered 
 
در رابطه با جنگ های اعراب این دو باستان شناس اضافه می کنند:
 
“ شاید در واقع لشگرکشی بزرگی بود ، یک جنگ پس از جنگ دیگری با هزاران سربازان روی در روی یک دیگر در یک مدت زمان طولانی (636 – 629 ). اما اگر این جنگ ها روی داده بودند، به نظر می رسد، در آن زمان هیچ‌کس به این جنگ ها اشاره نکرده است
 
Perhaps there was indeed a great invasion, with battle after battle between tens of thousands of opposing soldiers, over the course of several years ( 629 to 636 ). But if there were, it would seem that, at the time, nobody noticed
 
همچنین پورشریعتی به ابوبکر اشاره می کند که در زمان حمله اعراب به عراق هنوز خلیفه نبود ، بلکه فقط ژنرال و فرمانده ارتش اعراب بود
 
Abū Bakr was not yet caliph, but simply a general who was leading the Arab armies
 
از ابوبکر و دیگر خلفای راشدین هیچ سکه، یا سنگ نبشته ی پیدا نشده است. ابوبکر یک شخصیت مذهبی ( غیر حقیقی ) است و نه تاریخی ( حقیقی )
 
یوحنا بار پنکای ( Johannes bar Penkaje ) ، راهب کلیسا در شرق سوریه ( اواخر قرن 7 میلادی )، در وقایع نامه ای ناتمام به زبان سوری که به او نسبت داده شده اشاره می کند که اعراب مسلح نبودند و خدا پیروزی را به آنها داد: “ مردان برهنه سوار بر اسب و بدون تجهیزات، یا سپر بر دو امپراتوی شاهنشاهی (ایران و بیزانس ) مسلط شدند.“
 
But we should not consider their coming naively. In fact it was an act of God…So as they came by God’s order, they won so to speak two kingdoms without combat and without battle, like a log pulled out of the fire, without implements of war and without human devices. thus God gave them the victory….How otherwise, apart from God’s help, could naked men, riding without armour or shield, have been able to win….?
 
اعراب بدون جنگ بر ایران مسلط شدند
 
و آیا اینکه می توان به کتاب خدای نامه برای بازسازی دوره ساسانیان مراجع کرد بحث دیگری است. به نقل از دانشنامه آزاد (ویکی پدیا ) خدای نامه «مهم‌ترین اثر تاریخی دوره ساسانی است که در آن نام پادشاهان دودمان‌های ایرانی و رویدادهای دوران‌های گوناگون را آمیخته با افسانه، ضبط کرده‌بودند «
 
کتاب “افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی ” پورشریعتی نیز مانند خدای نامه ساسانیان آمیخته ی است از حقیقت های تاریخی و اقسانه