چه پیش آمدهای تحقق پذیر و یا قابل پیشبینی بودند اگر بطور مثال هیتلر در سوء قصد 20 یولی سال 1944 کشته می شد، ایرانیان در مآراتن پیروز می شدند، یا پنتیوس پیلاطس (Pontius Pilatus)، شهردار اروشلیم، مسیح را به مرگ محکوم نمی کرد،
اگر هنیبال ( Hannibal ) در سال 216 قبل از میلاد بعد از پیروزی در جنگ کانای (Cannae) به رم حمله می کرد و در آخر اگر دولت مصدق با کودتا 28 مرداد سقوط نمی کرد. اگر هیتلر در سوء قصد کشته می شد این امکان وجود داشت که معاون او، گوبلز، جای هیتلر را می گرفت و جنگ زودتر خاتمه می یافت. شاید نیز فرماندهان ارتش نازی به فدرت می رسیدند و پیشنهاد صلح به متفقین می داند. جامعه شناس آلمانی، ماکس وبر، معتقد بود که اگر ایرانیان بر یونان در جنگ مآراتن پیروز می شدند فرهنگ غرب تغییر می کرد (غرب فرهنگ امروزی را نداشت). هگل نیز اشاره کرده است که با پیروزی ایران فردگرایی یونانیان جای خود را به خودکامگی شرقی می داد. برای این محققان پیروزی یونان بر ایران یعنی پیروزی آزادی غربی بر استبداد شرقی. اما طبیعت آزادی خواهانه فقط تعلق به یونانیان نداشت، شهروندان رم قدیم نیز، بدون آنکه فرهنگ یونان را به ارث برده باشند، آزادی فردی را می شناختند. پلاتون در دیالوگ ( Gorgias) نظر انتقادی به پیروزی یونانیان داشت و موافق نبود که حکمرانان آتن فرمانده هان یونانی (Miltiades, Kimon) در جنگ ماراتن را تحسین و تمجید کنند. فیلسوف اشاره می کند که آتن بعد از پیروزی بر ارتش ایران قصد داشت قدرت بیشتری کسب کند و فساد اخلاقی شهر را فرا گرفته بود. نیچه نیز در کتاب ” فایده و معایب تاریخ ” از عملکرد آتنی ها انتقاد می کند که آتنی ها بعد از پیروزی تمام غریزه های بد خود را نشان دادند. برای نیچه پیروزی آتن بر ایران یک فاحعه ملی برای آتنی ها بود. از طرف دیگر هخامنشیان آزادی های فردی در قسمت یونانی آسیای کوچک ( ایونیا ) را محدود نکردند و می توان حتا تصور کرد که اگر ایرانیان در ماراتن و یا در سالامیس پیروز می شدند یونانیان، برخلاف ادعای هگل و وبر، فرهنگ خود را از دست نمی داند. اما اگر هنیبال به طرف رم حرکت می کرد چه اتفاقاتی می توانستند رخ دهند؟ شاید رم پیشنهاد صلح می کرد و هنیبال با گرفتن غرامت جنگی به کارتاژ برمی گشت، یا اینکه در جلوی درواز های رم سپاهیان هنیبال شکست می خوردند. امکان بعدی شکست رم از هنیبال و شکل گرفتن امپراتوری کارتاژ بود ( به جای امپراتوری رم ). فرض کنیم که پیلاطس از به صلیب کشیدن مسیح صرف نظر می کرد و او را به کار اجباری به یک معدن سنگ در مصر که در آن زمان مرسوم بود می فرستاد. اگر مسیح در این معدن به مرگ طبیعی جان می سپرد دین مسیحیت نمی توانست پیروان زیادی پیدا کند. به صلیب کشیدن و شهید شدن و نه مرگ طبیعی مسیح دین مسیحیت را جهانی کرد. یا اگر مسیح مورد عفو و آزاد می شد. مسیح شاید بعد از عفو با مریم مجدلیه ازدواج می کرد و با شغل نجاری زندگی را می گذراند. در این صورت ( ازدواج و زندگی معمولی ) بعد از مدتی فقط خاطره ای از مسیح در افکار عمومی بافی می ماند. در باره انقلاب فرانسه نیز این نطریه ابراز شده که اگر رفرم وزیر دارایی وقت فرانسه ، Turgot – وفات 1781, به اجراء در می آمد انقلاب فرانسه ضرورت خود را از دست می داد. آیا اگر دولت مصدق سرنگون نمی شد انقلاب اسلامی 1357 اتفاق می افتاد. آیا انقلاب ایران بعلت نبودن آزادی های سیاسی ( آزادی احزاب، بیان و مطبوعات ) و فقر عمومی به وقوع پیوست و یا اینکه مسائل فرهنگی ( اشاعه فزهنگ غرب در جامعه ) سبب طفیان مردم شد؟ آیا اگر مصدق تصمیم می گرفت از آزادی های فردی دفاع و دین را از سیاست ( سکولاریسم ) جدا کند مذهبی ها ساکت می مانند. در این صورت شاید ائتلافی که در انقلاب 57 بین چپی ها و مذهبی ها علیه شاه و بختیار به وحود آمد برضد مصدق هم شکل می گرفت و جمهوری اسلامی سال ها زودتر پایه گذاری می شد – بجای بختیار مصدق به غرب پناه می برد.
بررسی های تاریخ نویس از یک حادثه تاریخی ( پیش آمدهای که اتفاق اقتاده اند ) بر پایه اسناد صورت می گیرند و به همین علت نظریه در باره اتفاق نیفتاده ( بعلت تجربه نکردن آن اتفاق ) مشکل است. یک متد علمی که بوسیله آن محققان بتوانند اتفاقات نیفتاده را بررسی کنند در دسترس نیست. هرگونه نظر و قضاوت در رابطه با اتفاقات نیفتاده ( که چه می شد اگر آن اتفاق رخ می داد ) بیشر آرزو و فانتزی پیشگو را بازگو می کنند تا یک واقعیت تاریخی را .