یک سکه عرب – ساسانی از حجاج بن یوسف ( سال 703 ) در استان فارس ضرب شده ، در کنار سکه حجاج نام منصور به معنی پیروز دیده می شود.
سکه عرب – ساسانی با نام منصور
به نقل از تورج دریایی فرماندار عرب به منصور خود مختاری داده بود.
I would like to suggest that Mansur was a member of a local elite and that al-Hajjab b. Yusuf may have given autonomy to Mansur
دریایی ادامه می دهد که منصور از یک خانواده ایرانی به معاون فرمانداری داراب انتخاب شده بود
It is possible that Mansur was also a sub-gevernor of Darabgerd…..Mansur, who was from an iranian family ( 1
به نقل از Rika Gyselen ، سکه شناس فرانسوی و منبع خبری دریایی، واژه عربی منصور به معنی پیروز می تواند هم اسم باشد و هم یک صفت ، مانند واژه پیروز ایرانی که هم اسم یک پادشاه ساسانی است و هم به معنی پیروز :
A similar example is the arabic word mansur which means ” the victorious ” and can be understood as either a proper name, or attribute, this also applies to its iranian equivalent peroz, which is well known as the proper name of a Sasanian king, but can also have the general meaning of ” victorious
این سکه شناس ادامه می دهد : ” به نظر می رسد که لغت منصور یک تبلیغ است “
it seems more appropriat to interpret the word mansur in term of propaganda ( 2
منصور یک شخصیت مذهبی ( منجی ) بود و نه یک شخصیت تاریخی، حقیقی.
در دانشنانه اسلام ( Encyclopaedia of Islam ) به منصور ناجی اشاره شده:
The thesis of the identity of names was evidently already well-established there, since his supporters did not try to identify him with the Mahdi but with the Mansur, a messianic figure originating in Yemenite beliefs (3
دریایی یک ناجی را به سمت معاونت فرمانداری داراب منصوب می کنند
همچنین دریایی به سکه عرب – ساسانی دیگری با نام فرخزاد اشاره می کند.
سکه عرب – ساسانی با نام فرخزاد
. فرخزاد، به نقل از دریایی, یکی از نخبگان محلی بود که با امویان همکاری می کرد:
Farroxzad was a member of the local elite cooperating with the Umayyads against the Zubayrids
اما سکه شناس فرانسوی شک دارد که نام فرخزاد بر روی سکه یک شخصیت حقیقی باشد ….فرخزاد معنی ” تولد باشکوه ” هم می دهد :
The word farroxzad occurs on three different Arab-Sasanian copper coin types to the right of the bust. As already mentioned it cannot be ascertained whether this word in this particular context is the name of a person……. if we take the word farroxzad as an epithet ” born with glory” it may be understood as a wish or statement of good fortune of the issuer (4
سکه شناس فرانسوی ادامه می دهد که نام فرخزاد بر روی یک سکه دیگر که در سال 140 در ضرابخانه گرگان ؟ ( Gur ) نیز دیده می شود. این نام فرخزاد نمی تواند همان فرمانداری ( amil ) باشد که در سال 75 تا 79 حکمران بوده .
One of the types minted in Gur bears a date wich can best be interpreted as ” 140″, which makes it difficult to state that this was the same amil ( governor ) who was functioning in the year 75 -79. ( 5
به همین علت نمی تواند نام فرخزاد به یک شخص تعلق داشته باشد
اما دریایی ادعا می کند که نام منصور، فرخزاد و دارای نام های هستند که به اشخاص تعلق دارند و شعار نیستند :
This fact should persuade us to give more credence to the idea that Mansur, Farroxzad, and Daray all are proper names and not slogans ( 6
سکه شناس فرانسوی اشاره می کند : از این نظر مسئله ساز است که اسم های فرخزاد، منصور ، پیروز ، دارای اسامی اشخاص باشند. این اسم ها فقط بر روی سکه ها ضرب شدند و در سند های دیگری یافت نشدند.
In this respect it remains problematic whether should consider the following as proper names: Farroxzad, Mansur Peroz, Daray, Abay; Kayan, if there is no argument to identify these words as proper names other than their location on the coin, particularly when the word is never found as a proper name in other epigraphical sources or through other documents such as historiography ( 7
دریایی در این مقاله خود به خوارج که علیه علی و امویان قیام کردند نیز اشاره می کند:
We should remember that during the late seventh century. it was
some of the arab muslims, notably the Khawrij, who rebelled
against ali and then against the Umayyads in Fars
دریایی ادامه می دهد که خوارج از سال 679 تا 690 حاکم اصفهان و نقاط دیگر فارس بودند:
The Khawarij begann to rule Isfahan from 679 onward and did so until 690. But there is also evidence that they may have controlled other parts of Fars ( 8
سلام شناسان سنتی ادعا می کنند که خوارح اولین فرقه مذهبی در دین اسلام بودند. در جنگ صفین، به نقل از این اسلام شناسان، علی پیشنهاد کرد که خلیفه را داوران تعیین کنند (تعیین خلیفه به حکمیت ). بخشی از جنگجویان که با این پیشنهاد حکمیت موافق نبودند به عنوان اعتراض لشگر علی را ترک کردند و در دهکده ای به نام حروراء ( Harura ) در نزدیکی کوفه ساکن شدند. این گروه که لشگر علی را ترک کردند به خوارج ( آنهایی که به حروراء رفتند ) معروف شدند. در اینجا خوارج بر روی پرچم خود نوشتتند که ” فقط خدا قانون گذار است.” خوارج فقط حکم خدا را قبول داشتند و نه داوران را.
به نقل از زبان شناس آلمانی Johnnes Thomas اصطلاح خوارج از زبان ” آرامی – سریانی گرفته شده است، از وآژه آرامی ‘ hrora ‘ که به آرامی معنی غار را می دهد . راهبان منزوی و زهاد ( Asket ) مسیحی سوری که در غار زندگی می کردند به hrora معروف بودند. این واژه آرامی ( hrora ) به عربی، به حروری ( Haruri – از دهکده حروراء ) و بعد به خوارج برگردانده شد ( 9 ) hrora نام یک دهکده نبود، بلکه غار، یا شکاف ها در صخره را به زبان آرامی hrora می گفتند( 10). راهبان غار نشین مسیحی سوری نه علیه علی جنگیدن ( جنگ صفین ) و نه علیه امویان. جنگ صفین یکی دیگر از اسطوره های اسلام است.
به نقل از این اسلام شناس آلمانی نحوه پیدایش سه فرقه خوارج، اباضیان و معتزلین در اواسط قرن 7 میلادی در جنوب میان رودان در ارتباط نزدیک با یک دیگر هستند ( جدا شدن اباصیان و معتزلین از خوارج ). اسلام شناس دانمارکی ، Patricia Crone به نامه ای از “ سالم بن ذکوان “ که در نیمه دوم قرن 8 ( میلادی ) زندگی می کرده و به اباضیان نسبت داده می شود اشاره می کند. اسلام شناس دانمارکی اضافه می کند که از این نامه که به نامه اباضیان معروف شده است چنین بر می آید که “ سالم بن ذکوان“‘ فرقه ای بنام اباضیان و همچنین پایه گذار آن ، “ ابن اباض“ ، را نمی شناحته است. ییروان فرقه نکاری که در قرن 8 ( میلادی ) از اباضیان جدا شده بودند به سوال “ ابن حزم “ ، مذهب شناس قرن 11 در اندلیس، در رابطه با پایه گذار فرقه اباضیان جواب می دهند که آنها ( نکاری ها ) نام فردی بنام “ ابن اباض را نشنیده اند ”(11)
. با توجه به نامه ” سالم بن ذکوان ” که اشاره می کند فرقه ی با نام اباضیان و پایه گذار آن، ابن اباض، را نمی شناخته می توان این نتیجه را گرفت که این سه فرقه در قرن 7 و اوائل قرن 8 تشکیل نشده بودند. بدین ترتیب می بایست اخبار از خوارج، اباضیان و معتزلین و نظریات این فرقه ها حداقل صد سال بعد از تاریخ پیدایش (باصطلاح در قرن 7 ) شایع شده بود . چنین به نظر می رسد که از اواسط قرن 8 میلادی منتقدان برای مشخص کردن زهاد غار نشین مسیحی ( خوارج ) و بی اهمیت نشان دادن نظریات فرقه های ( اباضیان و معتزلین ) از اصطلاحاتی که در تورات و انحیل درج شده اند استفاده کردند.
دریایی در مقاله خود به یک سکه از عبدالعزیز عبدالئه ، حاکم عرب در سیستان از سال 72 هجری،نیز اشاره می کند
روی سکه تصویر خسرو پرویز دوم دیده می شود . پشت سکه این متن به زبان پهلوی ضرب شده:
DWḤPT’T (“Seventy two”)
YZDT’ -I BR’ ‘LH (“One God, but He”)
’HRN YZDT’ L‘YT’ (“another god does not exist”)
MḤMT’ PTGMBI Y YZDT’ (“Muḥammad is the Messenger of God” )
SK (“Sijistan”)
سطر اول تاریخ ضرب سکه است و سطر آخر محل ضرب ، سیستان
تورج دریایی سطر 2 تا 4 چنین ترجمه کرده:
There is one God, without any other, ( and ) Muhammad is the prophet of God ( 12
در سطر 4 ” MḤMT ” یعنی محمد و PTGMBI، به نقل از G. R. Driver
یک واژه پهلوی از شرق ایران است ،به معنی پیغام
The second term comes from the O.- Iran ‘ Patigama – Message ( 13
فولکر پپ، سکه شناس آلمانی، اشاره می کند که محمد اینجا نام پیغمبر مسلمانان نیست، بلکه یک صفت است به معنی ” ستایش باد ” و این سطر، به نقل از فولکر پپ ، این معنی را می دهد:
” ستایش باد حامل پیغام خدا “. پپ ادامه می که این واژه PTGMBI معنی پیفمبر ( حامل پیام، کلام ) هم می دهد (14 )
همچنین سکه شناس فرانسوی Rika Gyselen اشاره می کند که نام ضرب شده بر روی سکه های ساسانی مشخص است به چه کسی تعلق دارد: به شخص شاه، اما به درستی نمی توان مشخص کرد که نام های ضرب شده بر روی سکه های عرب ساسانی، عبدالئه، عبید الئه، محمد به یک شخص با قدرت تعلق دارند و همچنین افراد بسیاری با این اسم نامیده می شدند :
The third form follows the tradition of the late sasanian regular coinage on wich only the first name is mentioned, without a patronymic or titel, ‚ pdwl‘ = Abdallah, ‚ wbyt’l‘ = Ubaydallah, mhmt = Muhammad. however, whereas on Sasanian the attribution of coins with only one name was not prolematic as it was invariably the name of a king, on the Arab-sasanian coins a single name is not easy to relate to a minting authority as an numerous people bore the same first name
این سکه شناس ادامه می دهد این اسم ها هم می توانند اسم یک شخص باشند، یا یک صفت، به طور مثال نام عبدالئه می تواند هم به یک شخص تعلق داشته باشد، یا معنی ” بنده خدا ” را بدهد که در این مورد یک صفت است :
Some of these name may well have been used as an epithet as well as a name. for example the word abd-allah can refer to the name of an individual or it can simply mean “ the servant of got and in this case may be considered as a epithetic ( 15
یک سکه عرب ساسانی با واژه های محمد و بسم الئه. سال و محل ضرب سکه مشخص نیست ( 15 )
1 -Touraj Daryaee, Persian Lords and the Umayyads: Cooperation and Coexistence in a Turbulent Time. in : Christian and others in the Umayyad state, Universität of Chicago, 2016, P.75
2 – Rika Gyselen, Arab-Sasanian Copper Coingae, Wien 2000, P. 71 – 73
3 – Encyclopaedia of Islam , V/1233-1234
4 – Rika Gyselen, p. 72 – 73
5 – Rika Gyselen, P. 73
6 – Touraj Daryaee, P. 75-76
7 – Rika Gyselen, P. 71-72
8 – Touraj Daryaee, P. 78
9 – Markus Groß / Karl-Heinz Ohlig (Hg), Vom Koran zum Islam, Band 4, Berlin 2009, P 250-266
10 – Christoph Luxenberg, The Syro-Aramic Reading of the Koran, Berlin 2007, P. 231
11 – Patrica Crone/Fritz W. zimmermann. The Epistle of Salim ibn Salim ibn Dhakwan, Oxford 2000, P 196
12 – Touraj Daryaee, P. 80
13 – G. R. Driver , Aramaic document of the fifth century B.C. , abridged edition. Oxford 1965, P. 50
14 – Volker Popp: Die frühe Islamgeschichte nach inschriftlichen und numismatischen Zeugnissen. in: Karl-Heinz Ohlig und Gerd-Rüdiger Puin (Hrsg.): Die dunklen Anfänge – Neue Forschungen zur Entstehung und frühen Geschichte des Islam, Berlin, Verlag Hans Schiler, 3. Auflage, 2007, P. 78
15 – Rika Gyselen, P. 70
16 – Rika Gyselen, P. 179