صادق هدایت و حزب توده
پژوهشگران خبر داده اند که هدایت طرفدار حزب توده بود ( عضو نبود ) و با احسان طبری رابطه دوستانه ای داشت. همچنین خبر داده اند که هدایت از فرقه دمکرات آذربایجان پشتیبانی می کرد و باور نداشت که قصد این فرقه جدا کردن آذربایجان از ایران است، برای هدایت این فرقه اصلاح طلب و مترقی بود. اما مدت زمانی بعد هدایت رابطه خود را با اعضای حزب توده محدود کرد و کمتر با احسان طبری تماس داشت. این رابطه با حزب توده، بعد از اینکه هدایت کتاب “گروه محکومین” کافکا را ترجمه کرد محدودتر هم شد. نقل شده است که طبری “شروع کرد به خرده گیری و مسخره کردن هدایت و انتقاد کرد به علاقه مندی شدید او به ترجمه آثار کافکا و مبلغی فحش و ناسزا و تهمت نثار کافکا کرد”. طبری در جایی دیگر گفته: ” کسانی هدایت را به شدت علیه حزب تحریک کردند و موفق شدند که در مقدمه کتاب گروه محکومین نوشته کافکا و ترجمه حسن قائمیان، هدایت را به نگارش طعنههای آشکاری علیه سوسیالیسم وا دارند”. برای توده ای ها کافکا یک نویسنده واقع گرای سوسیالیستی نبود. اما هدایت در مقدمه ترجمه کتاب ” گروه محکومین” که طبری از آن انتقاد کرده بود نوشت “در این داستان دادگستری به صورت ماشین خودکار اهریمنی درآمده که به وسیله خالکوبی کلمات قصار فرمانده مرده بر روی متن محکوم، او را زجرکش میکند … و آنها (محکومین ) نه وسیله دفاع دارند و نه به جرم خود آگاهند “. آیا این اشاره هدایت به دادگستری اهریمنی که انسان های را زجر کش می کنند دادگاه های روسیه استالین را هدف گرفته بود که طبری را خشمگین کرد؟ هدایت ،بر خلاف نظریه توده ای ها، به درستی متوجه شده بود که کافکا یک نویسنده رئالیست است. به رئالیسم آثار کافکا فیلسوف آلمانی آدورنو هم در رابطه با دستگیری و زندانی شدن گورگ لوکاچ، فیلسوف مارکسیست مجاری، که مانند توده ای ها معتقد بود کافکا یک نویسنده رئالیست نیست اشاره می کند: در قیام شهروندان مجارستان در بوداپست علیه روسیه شوروی در سال 1956 لوکاچ که در آن زمان وزیر فرهنگ بود دستگیر و زندانی می شود. مدتی بعد آدورنو در یک مقاله در رابطه با زندانی شدن لوکاچ در بوداپست می نویسد: “حداکثر لوکاچ در زندان متوجه شد که چرا کافکا یک نویسنده رئالیست است “. آدورنو، بدون آنکه اسمی از کتاب “ محاکمه“ کافکا ببرد، دستگیری قهرمان این داستان را یادآوری می کند: رمان “محاکمه” کافکا داستان مردی است که به دست یک حاکم خارج از صحنه و غیرقابل دسترس به جرمی که هرگز ماهیتش نه برای خواننده و نه برای خودش مشخص است دستگیر و مجازات میشود، همانطور که برای خود لوکاچ مارکسیست هم علت زندانی شدنش نامشخص بود و همچنین برای شهروندان امروز در ایران که نمی داند چرا و به چه جرمی دستگیر و زندانی می شوند. در مقدمه هدایت در کتاب ” گروه محکومین ” و اشاره آدرونو به کتاب “محاکمه ” یک نوع خویشاوندی فکری بین نویسنده هدایت و فیلسوف آدورنو مشاهده می شود. کافکا در کتاب گروه محکومین و کتاب محاکمه شرایط سیاسی در کشور های های مستبد و زورگو (روسیه، ایران و … ) را به نمایش گذاشته است.
چگونه می توان فقط با سکه ها گذشته را بازسازی کرد؟
تاریخ شفاهی (oral history ) و سنت شفاهی (oral tradition)
اعراب نستوری سده 7
1 – Robert G. Hoyland: Seeing Islam As Others Saw It: A Survey and Evaluation of Christian, Jewish and Zoroastrian Writings on Early Islam, Periceton, 1997,P. 182
نمایان شدن وآژه “اسلام” برای اولین بار
به قدرت رسیدن اعراب در سوریه و فلسطین
افسانه جنگ بدر
5b, line 16
چه کسی قران را نوشت و در چه زمانی؟
اسلام شناسان سنتی خبر داده اند که بعد از درگذشت محمد قران هنوز نوشته نشده بود و می بایست مدتی بعد تصمیم به نوشتن قران که تا آن زمان به طور شفاهی در گردش بود گرفته می شد. همچنین نقل شده که این تصمیم را عمر ، خلیفه دوم ، گرفت. عمر، بعد از کشته شدن بسیاری از جنگجویان اسلام در نبرد یمامه (632 میلادی )، نگران بود که سوره های قران که این کشته شده گان به خاطر داشتند فراموش شوند و به همین علت با ابوبکر مشورت کرد که یک نسخه از سوره های که شفاهی بودند نوشته شود . ابوبکر نخست مخالفت کرد، چون محمد چنین دستوری به او نداده بود، اما بعد قبول کرد که قران نوشته شود. عمر و ابوبکر به منشی محمد، به زید بن ثابت، ماموریت دادند قران را به تحریر درآورد. زید بن ثابت تمام نوشته ها ( وحی ) قران که بر روی پاپیروس، پوست حیوانات ، استخوان و چوب نوشته شده بودند جمع آوری کرد و همچنین از افرادی که آیه های قران را به خاطر داشتند نیز کمک گرفت. زید بن ثابت سوره های قران را بر روی ورق ها (صحف ) نوشت و به ابو بکر تحویل داد. بعد از مرگ ابوبکر این اوراق را عمر نگهداری کرد . پس از مرگ عمر صفحه ها قران در اختیار حفصه، دختر عمر و بیوه محمد، بود. در آخر قران در زمان عثمان، خلیفه سوم، بین سال های 650 تا 656 (میلادی ) تکمیل و نوشته شد. تا به امروز هیچ نمونه، یا سندی از این قران عثمان پیدا نشده است ، اما بیشتر اسلام شناسان (غربی ) این قران عثمان را واقعی می داند. اسلام شناس انگلیسی „ مونتگمری وات “ اشاره می کند:
هرچه می خواهد فرم سابق قران بوده باشد، این قرانی که ما امروز در دست داریم قران عثمان است
„Whatever may have been the form of the Quran previosly is certain that the book still in our hands is essentiallly the Uthmanic Quran“ (William Montgomery Watt)
از طرف دیگر „ ابن ابی داود“ ( 833- 928 میلادی ) در کتاب „المصاحف“ اشاره می کند که متن های گوناگونی از قران در دسترس بود.
در سال 1972 در بازسازی مسجد صنعا (یمن ) چندین صفحه قران بر روی پوست حیوان ( parchment ) پیدا شدند. پژوهشگران با متد کربن قدمت پوست را بین سال های 657 تا 690 و خط حجازی (سوره ها ) بر روی آنرا بین سال های 710 تا 715 مشخص کردند. این متن قران بدون نقطه است. اما قدیمی تر از قران صنعا سوره های 18 تا 20 هستند که در سال 2015 در کتابخانه دانشگاه بیرمنگام کشف شدند. این سوره به خط حجازی بر روی پوست گوسفند، یا بز نوشته شده اند. تاریخ خط حجازی سوره ها را نمی توان تعیین کرد، اما قدمت پوست با متد کربن بین سال های 568 – 645 مشخص شده است، یعنی قبل از تولد محمد تا حکومت عمر. همچنین یک صفحه از سوره 17 نیز در دانشگاه توبینگن ( آلمان ) به دست امده که بین سال های 649 تا 675 نوشته شده است
اینجا باید یادآوری کرد که قران اولیه بدون نقطه بود (scriptio defectiv ) و فقط زمانی امکان فهمیدن متن کتبی بود که خواننده با روایت شفاهی آن نیز آشنایی داشت. نقطه گذاری قران یک باره اتفاق نیافتاد ، بلکه یک روند تدریجی بود
„It is virtually certain that the scriptio plena did not come into existence at once, but only gradually by a series of experimental changes.
اسلام شناس آلمانی ریموند دکوین (Raymond Dequin) اشاره می کند که ویرایش متن قران همزمان بود با دوران عبدالملک مروان ( 685 -705)
Koran ist insofern ein Text, dessen Redaktion viel besser in die zeit des Herrschers Abd al-Malik passt
به نقل از اسلام شناس دیگر آلمانی کورت بانگرت ( Kurt Bangert) ویرایش قران را فرمانده نظامی عبدالملک مروان „حجاح بن یوسف“ در بصره انجام داد و چند نسخه را در شهر های دیگر پخش کرد.
dass es möglicherweise gar nicht Abd al-malik selbst war, sondern sein mächtiger militärischer Befehlshaber al Hadschadsch, der die eigentliche redaktionelle Arbeit verantwortete und den fetiggestellte Koran in alle Lande verbreitete.
مُهر حجاج بن یوسف
ریموند دکوین ادامه می دهد در متن قران اول سوره های خشونت (جهاد ) و قوانین اجرایی (قانون ) نوشته نشده بودند. سوره های زور، مانند سوره های 2، 3، 4، 5 ، 9 ، 24 و … بعد ( در دوران عباسیان ) به قران اضافه شده اند.
و چون ابن هشام به ماجرای ازدواج محمد با زن طلاق داده پسرخوانده اش (سوره احزاب ، آیه 37 ) در کتاب خود “سیره محمد” اشاره ای نکرده می بایست این سوره هم بعد از وفات ابن هشام (833 ) به قران اضافه شده باشد
در کل می توان گفت که که سوره های قدیمی انسانی، روادار و مسیحی بودند تا سوره های جدید
Vielleicht lässt sich ganz allgemein sagen, dass ältere Texte eine größere Nähe zu humanen und toleranten – man könnte auch sagen: christlichen – Vorstellungen vermitteln als spätere
سوره القدر (سوره 97)، یا سوره کریسمس
ابوطالب از راهب سوال می کند به چه دلیل ما را به غذا دعوت کردی و بحیرا جواب می دهد: „چون ابرى روشن بر سر رسول اکرم (ص) سایه افکنده بود „. این زندگینامه ادامه می دهد که راهب „برخى خصوصیات را در آن حضرت به دقّت بررسى کرد و خطاب به ایشان گفت: “ اى پسر تو را به لات و عزّى سوگند می دهم که از هر چه سؤال میکنم به من پاسخ دهى، حضرت فرمود مرا به آنها سوگند مده که از هیچ چیز به اندازه آنها نفرت ندارم…. بحیرا سؤالاتى را مطرح کرد و حضرت پاسخ داد که مطابق دانسته هاى آن راهب بود. آن گاه به مهر نبوّت که در میان دو شانه پیامبر بود نگریست“. نه فقط این هشام، بلکه مسیحیان نیز داستان راهب بحیرا را به طور دیگری و اینگونه تعریف کرده اند: راهب بحیرا 40 بیت ( سرود) از ایمانش را برای محمد خواند که بعد محمد این بیت ها را به عنوان وحی بازگو کرد. طبق این خبر مسیحیان از راهب بحیرا وحی محمد در حقیقت سرود های مسیحی بودند و قران یک متن مسیحی است. مسیحیان با پخش داستان راهب بحیرا در دوران مامون این هدف را دنبال می کردند که مسلمان به آزار و تعقیب مسیحیان خاتمه دهند، مالیات زیاد از آنها مطالبه نکنند. چون اصل، یا مبدا اسلام مسیحی است، اما این داستان راهب بحیرا یک واقعیت تاریخی را نیز بازگو می کند و آن گذار مذهب نستوری ( مسیحیت شرقی ) اعراب و ایرانیان در ایران به اسلام در دوران عباسیان است.
1 – ما [قرآن را] در شب قدر نازل كرديم
وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ
2 – و از شب قدر چه آگاهت كرد
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ
3 – شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است
يْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ
4 – در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر كارى [كه مقرر شده است] فرود آيند
تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ
5 – آن شب تا دم صبح صلح و سلام است
سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ
اول اینکه این سوره اشاره ای به قران نکرده است و همچنین قران در یک شب نیز نازل نشده، بلکه بر طبق روایات ها محمد سوره های قران را در طول ۲۳ سال دریافت کرده است. برای آشتی دادن این دو دیدگاه مفسران مسلمان این طرح را پیشنهاد کرده اند که فرشتگان ابتدا قران را در یک شب به پایینترین سطح آسمان فرود آوردهاند و جبرئیل از آن جا به طور تدریجی متن قران را به محمد در مکه و مدینه وحی کرد.
وآژه “قدر” در سوره های : 6، آیه 91 – سوره 39، آیه 67 – سوره 22، آیه 74 و سوره 65، آیه 3 نیز مشاهده می شوند، اما در هیچکدام از این سوره ها “قدر” به معنی ” سرنوشت”، یا ” حکم” ، آنطور که در سوره 97 بیان شده، نیست. در این سوره ها واژه قدر بیشتر به معنی ” برآورد”، ” اندازه گیری” و ” تخمین” است
به نقل از زبان شناس آلمانی – لبنانی کریستف لوکزنبرگ سوره 97 ( سوره القدر ) در اصل خبر از تولد مسیح می دهد و نه از نازل شدن قران. (1) ویرایشگران قران در برگرداندن وآژه های بی نقطه به نقطه دار دچار اشتباه شدند. در سطر 3 حرف ش در وآژه ” شهر” به معنی ماه باید به حرف س، به سهر، از ریشه سوری آرامی ( Shahra) به معنی ” نگهبان شب ” برگردانده شود که پس از حذف نقطه ش سطر 3 این معنی را می دهد:
” شب قدر از هزار نگهبان شب ارجمندتر است ” و نه از هزار ماه ارجمند تر است.
این امکان نیز هست که سطر 3 سوره 97 از “سرود تولد مسیح ” ( Christian Nativity hymns ) که کشیش مسیحی قرن 4 ” ماراپرم سریانی – Ephrem the Syrian “ (وفات 373 ) آن را سروده است اقتباس شده باشد :
ما نمی خواهیم بیدار ماندن امروزمان را مانند بیدار ماندن معمولی به شمار بیآوریم – یک جشن است که اجرت آن صدبار بیشتر است.
Let us not count our vigil as everyday vigils;—it is a feastday whose wage increases a hundredfold. (2
سرود (21 ) ماراپرم سریانی” شروع می شود با …… سرودی به مناسبت تولد مسیح. .خواننده سرود می خواند در شب تولد مسیح و نگهبان هست، مانند فرشته ها “
this hymn begins with ….. the singer of the birthday of Christ. One who sings and keeps vigil on the eve of the Nativity becomes like the angels (3
در سطر 4 وآژه عربی ” امر” از وآژه سوری “زمار” (zmar) به معنی سرود خواندن گرفته شده است. کشیش سریانی مارپرم سریانی در سطر 5 “سرود تولد مسیح ” از این وآژه استفاده کرده
noting that the correct Syriac term here would have been a form of zmar, which is what Ephrem’s Hymn No. 21 uses in its fifth strophe to describe the song sung by the Christmas celebrant: “But let us sing [nzammer] the birth of the First-born”
همچنین ریشه عربی وآژه “مزمار ” (mizmār ) به معنی سرود از زبان سوری (zmr ) گرفته شده است :
Borrowings from the Syriac zmr root are attested in Arabic as chant (mizmār)
در قران وآژه امر همانند زمار است
In the Qur’ānic rasm, the word zmar would be identical to amr ( 4
پس از این ریشه یابی وآژه “امر” به معنی سرود سطر 4 سوره القدر این خبر را می دهد :
در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى سرور خود ( مسیح) سرود فرود آورند – سرود آوردند
سرود ( 21) “ماراپرم سریانی” نیز به فرشتگان اشاره می کند که فرود می آیند :
“امروز فرشته و ابر فرشته ( اسرافیل ) فرود آمدند و یک سرود جدید برای ستایش زمین خوانند”
Today the angels and even the archangels—came down to sing a new song of
praise on earth.— by this mystery they come down and rejoice with vigils (5
لوکزنبرگ ادامه می دهد که وآژه های شب، محافظان شب ، فرشته ، روح و صلح که سوره 97 به آنها اشاره کرده است وآژه های هستند که در انجیل ” لوقا 2″ نیز مشاهده می شوند. این بخش از انجیل اشاره به فرشته ای می کند که شب به چوپان های که از دام های خود حفاظت می کردند خبر تولد مسیح و صلح بر روی زمین ( سطر 5 سوره 97 ) را می دهد :
And there were shepherds residing in the fields nearby, keeping watch over their flocks by night. Just then, an angel of the Lord stood before them, and the glory of the Lord shone around them, and they were terrified. But the angel said to them, “Do not be afraid! For behold, I bring you good news of great joy that will be for all the people: Today in the city of David a Savior has been born to you…..and on earth peace to men (6
به امکان زیاد سوره 97 سرود ” تولد مسیح” از کشیش مسیحی “ماراپرم سریانی “ به عربی است :
Yet the Incarnation focus of Q 97, and its dominating Nativity Hymn No. 21 subtext, do not prove that the sūrah was originally composed to extol Christmas in Arabic; that is just one possibility, albeit the one that seems most likely ( 7
متن سوره 97 پس از تصحیح وآژه ها :
1- ما [مسیح را] در شب قدر فرستادیم
2 – از شب قدر چه آگاهت كرد
3 – شب قدر از هزار نگهبان ارجمند تر شب
در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان سرود های را با خود آوردند- 4 آن شب تا دم صبح صلح برقرار است – 5
———————————-
1 – Christoph Luxenberg, Weihnachten im Koran, in: Streit um den Koran, Berlin 2004, P. 62-68
1 – Danial A. Beck,The Annunciation of Surat al-Qadar, in: http://almuslih.org/…/Beck,%20D%20-%20The%20Annunciation.pdf
3 – Kathleen E. McVey, Ephrem the Syrian: hymns, Newyork, 1989, P. 173
4 – Daniel A. Beck
5- https://biblehub.com/bsb/luke/2.htm
6 – Daniel A. Beck
7 – Daniel A. Beck